فهرست سخنرانی‌ها آخرین دروس دروس تصادفی دروس پربازدید

خارج اصول » اصول 96-1395 » اصول یک شنبه 1396/2/10 (106)

مدت 00:31:00
دروس خارج اصول سال تحصیلی 96-1395 شمسی حضرت آیت الله استاد سید احمد مددی الموسوی(حفظه الله) زمان:ساعت9-10صبح (مهرماه) مکان :قم صفاییه کوچه 17 پلاک33 معهد الإمام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

بسم الله الرحمن الرحیم


   موضوع : استصحاب : تنبیهات استصحاب : حکم وضعی و تکلیفی : جمع بندی

بحث در حقیقت حکم بود. متعارف در دنیای اسلام (که غالبا اشعری ها بوده و هستند) به خاطر انکار حسن و قبح عقلی، حکم را منحصر در خداوند متعال می دانستند. عدلیه (به تعبیر آن مولف زیدی) که معتزله، زیدیه و امامیه هستند عقل را قادر به تشخیص حسن و قبح می دانند و به تبع حکم را هم منحصر به حکم الهی نمی دانند.

هم خود مسأله (ایمان و عدم ایمان به حکم عقل) و هم ما یتفرع علیه (که مسأله جبر و اختیار باشد) در این بحث بسیار تأثیر گذار است.

اما به لحاظ اصل مسأله : اگر ما ایمان به حکم عقل پیدا کردیم (بیشتر، مراد، عقل عملی است ولی گاهی به عقل نظری هم بر می گردد) ریشه و واقع حکم، وجود عقلانیت در انسان است. در طرف مقابل هم چون ریشه عقلانیت (به یک معنایی که وجدان اخلاقی باشد یا ضمیر یا...) را منکر شد جایی برای حکم عقل و بشر باقی نخواهد ماند که بعدا بخواهد تحلیل شود که اصل حکم و قانون چیست. وقتی معیار حسن و قبح، شرع بود دیگر بحثی در این جهت باقی نخواهد ماند. ولی طبق نظر عدلیه، افعال (و اشیاء هم به لحاظ افعال) دارای مصلحت و مفسده و موصوف به حسن و قبح هستند. لذا زیر بنای تفکر اصلی قانون و حکم، تفکر عقلانی انسان است. مسأله جبر و تفویض و اختیار هم بر این متفرع می شود. اگر جایی مجبور شدیم، حکم بر طبق همان شواهد جبری خواهد بود. ممکن است کسی بگوید : جبر، به لحاظ محیط زیست یا فرهنگ های سابق یا اقتصادی است.[1] پس حکم غیر الهی، تجلی عقلانیت است و اگر منکر شویم جایی برای تفسیر حکم نداریم. با این تفکر، حکم، اعتبار صرف از طرف خداوند متعال خواهد بود. پس در این تعریف، حکم از امور اعتباری است و اعتباریِ صرف است و کسی جز او حق حکم گذاری ندارد. اوامر الهیه (چه امتحانیه و چه غیر امتحانیه) تابع لحاظ ها و اعتبارات صرف الهی است و بشر آن را درک نمی کند.

دقیقا این تفکر اشعری، مقابل تفکری است که حکم را از خداوند متعال بالکل جدا می کند. این در سابق هم به عنوان ملاحده و زنادقه بود. زنادقه از سال 128 هجری شروع شدند و در سال 158 مهدی عباسی (پسر منصور) عده زیادی از آن ها را سر برید.[2] عجیب است که بیشتر اینها هم از کوفه هستند. پس در قرن دوم اینها با تفکر الحادی مقابل اسلام ایستادند. سپس کم کم تفکرات قومی هم جریان پیدا کرد : مثل برامکه که از بلخ بودند. در قرن سوم عده ای از اتراک به بغداد آمدند که باعث شد خلیفه بالکل به سامراء منتقل شود. در قرن چهارم هم آل بویه به بغداد آمدند. در قرن پنجم هم سلاجقه آمدند. این تفکرات قومی همان آیه مبارکه است که « أَ فَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ ».

ولی این جریان، در دوران جدید از رنسانس شروع شد که قانون را با حذف جانب الهی مطرح کردند. حذف دین از سیاست یا قانون که در عبارت غربی ها دیده می شود همین است که حکم و دستور و قانون را فقط بشری می دانند. اگر عده ای از اصولگرایان اهل سنت در مقابل اینها ایستاده اند به خاطر این است که از اشاعره هستند. این ها دو تفکر دقیقا مقابل هم هستند. معتزله و عدلیه هم در وسط مانده اند و می گویند : احکام، الهی است ولی عقل هم إدراک می کند. در عده ای از کشورهای اسلامی هم گفتند : اسلام و احکام اسلامی در میان مردم باشد ولی در مرحله قانون، لائیک باشیم و هیچگونه مذهبی را دخالت ندهیم. طبعا یک عده از اسلامیون هم به فکر جمع بین اینها افتادند.

این مسأله که آراء مسلمانان تأثیر داشته باشد در قرن اول توسط عبد الله بن مسعود مطرح شد که روایت نیست هر چند به اشتباه گفته شده است که روایت نبوی است : «ما رآه المسلمون حسنا فهو حسن». یعنی راه تلقی احکام الهی از راه مسلمانان باشد. این استحسان است که انصافا کارگشا بود مخصوصا برای فتوحاتی که در زمان خلیفه دوم ایجاد شد. چون مسائلی پیش آمد که در قرآن نبود و از پیامبر (صلّی الله علیه و آله سلّم) هم چیزی نداشتند. خلیفه دوم این مسائل را در مجلس مشورتی مطرح می کرد و نظر نهائی را خودش می داد. سپس در قرن بعدی بین شافعی و ابو حنیفه هم اختلاف شدیدی است که استحسان قبول شود یا خیر. پس استحسان این است که چیزی که در بین مسلمانان جا افتاده است قبول شود هر چند در شریعت، تأییدی نداشته باشد. در آن زمان مسأله حمام به این عنوان مطرح بود و الآن هم مسأله بانک ها. یعنی تقبّل در جامعه اسلامی مساوی است با تقبّل عند الله. «لا تجتمع أمّتی علی ضلالة» را هم اینگونه معنی کرده اند. یعنی یکی از مزایای این امت این است که تقبل عند الناس در آن مساوی با تقبل عند الله است. لذا اجماع، استحسان و شوری هم وارد مصادر تشریع شد.[3] طبق این تفکر، اگر شوری و پارلمان چیزی را قبول کرد می شود حکم الهی. عمده دلیل هم «و أمرهم شوری بینهم» است. به وسیله اینها (اجماع، استحسان و شوری و...) باز قانون، ارجاع به حکم الله پیدا می کند.

پس ما (چون روایات عقل زیاد داریم) و معتزله و زیدیه حکم را اعم از حکم عقل و جعل الهی گرفتند، ولی اشاعره برای عقل، حق جعل قائل نیستند حتی بعد از حکم الهی.

لذا یکی از مشکلات دنیای اسلام همین است که دنیای غرب از یک طرف است (و برخی کشورهای عربی هم مسلمان هستند ولی رسما اعلام می کنند که قوانین را از غیر اسلام می گیرند) و از یک طرف هم دنیای اسلام است که غالبا تفکر اشعری دارند. این دو تفکر دقیقا در مقابل هم هست.

طبق تفکر عدلیه، قانون، یک نوع تجلی عقل است چون عقل، موجب جعل است. لذا در حیوانات که عقل ندارند حکم و جعل معنی ندارد.

از طرفی هم اگر بشر قانونگذار نبود تحلیل قانونی هم نخواهد داشت. البته حرف معتزله حرف درستی است که در تفسیر ما از حکم باید این زیر بنای عقلانیت رعایت شود، بلکه مسأله جبر و اختیار هم باید بررسی شود چون اگر زندگی ما انعکاس یک واقعیت باشد (چه جبر، چه تفویض و چه اختیار) باید آن واقعیت هم در حکم هایش لحاظ شود.

کمونیست ها همه اینها را زیر بنای جبر تاریخی می دانند. زیر بنای آن را هم ابزار تولید می دانند که این ابزار، به دنبال خودش روابطی را با انسان ایجاد می کند. مجموعه ای که نامش را فرهنگ و تمدن و فلسفه و... گذاشته اید رو بنا هستند برای یک زیر بنا که آن زیر بنا تاریخ را می چرخاند و جبر است هر چند قابل کشف است. آن زیر بنا هم ابزار تولید است. یعنی در سابق چون کار به صورت عمومی بود هر کس چیزی از زمین تولید و مصرف می کرد، لذا نظام جامعه یک حالت کمونیستی داشت.[4] مرحله بعدی مرحله بردگی است که یک عده از نیروی کار دیگران  استفاده می کردند. به جای اینکه خودش تولید و مصرف کند کسی تولید می کرد و او مصرف می کرد. این هم فرهنگ و قوانین و فلسفه و... خاص خودش را دارد.

ما گفتیم که آقایان، روابط عبد و مولی را زیر بنای حکم گرفته اند، ولی اینها می گویند : این روابط عبد و مولی در عالم دیگری است. مثلا در مرحله سرمایه داری (که نسبت به عبد و مولی، حالت پیشرفته ای دارد هر چند با ظلم هم همراه است) نمی توان با زیر بنای عبد و مولی پیش رفت.

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته



[1] . راجع به جبر اقتصادی در میان کمونیست ها زیاد بحث شده است که برخی هایش به فارسی هم منتقل شده است.

[2] . در صد سال اول اسلام، به خاطر عظمت اسلام، افکار انحرافی مجال ظهور پیدا نکردند.

[3] . البته اجماع در میان ما (اگر باشد) طریق برای مصادر است و خودش مصدر مستقل نیست.

[4] . همه ی این ها (فرهنگ و...) تابع ابزار تولید است.


ارسال سوال