فهرست کتاب‌‌ لیست کتاب‌ها
■ النوع الثالث من المکاسب المحرمة: بیع ما لامنفعة فیه
■ النوع الرابع من المکاسب المحرمة: ما یحرم الإکتساب به لکونه عملاً محرماً في نفسه
قواعد عامه ی معاملات در روایات
نکته ای درباره ی روش بحث استاد
نسبت بین ادله تحریم یک فعل و ادله ی وفا به عقود
مدلول صیغعه ای امر و نهی
ابتنای مساله بر دو نوع تفسیر از نصوص شریعت
نسبت حرمت معامله و فساد آن و برخورد با عوضین
نسبت بین ادله ی تحریم یک عمل و ادله ی عقود
مسأله اخذ عوض در هنگام لبّی بودن دلیل
المسألة الأولی: تدلیس الماشطة
المسألة لثانیة: تزیین الرحل بما یحرم علیه
المسالة الثالثة: التشبیب
المسالة الرابعة: التصویر
اشاره به آیات مساله
پراکندگی روایات مساله در وسائل
روایت اشد الناس عذابا در اهل سنت
کتاب محمد بن مسلم یا علاء بن زرین
فقه منصوص ویژگی فقه شیعه
عبارت فقه الرضا درباره ی صنعت تصویر
عبارت مشابه تحف العقول درباره ی صنعت تصویر
روایت سحت
کتاب علی بن جعفر
حدیث ابو بصیر در حرمت تصویر
احادیث زراره
ترجمه ابوالجارود
خط غلو ومیراث های علمی آنها
فوائد ذکر راوی ومروی عنه در رجال
روایات اشد الناس عذابا در حکم تصویر
روایات نفخ یا احیاء
روایات دخول ملائکه
نکته ای در باره ی واقفیه
اشاره ای به رأی اصحاب در مساله تصویر
مساله تصویر در مرحله ی انتقال نصوص به فتوا
اجمال دیدگاه اهل سنت در مساله ی تصویر
طرحی جدید برای مساله تصویر
فتاوای اصحاب
نقد کلام شیخ
نقد کلام صاحب جواهر
عبارات شیخ
تفاوت اصل اباحه و قاعده اباحه
نقد وبررسی تفریعات شیخ در مساله
حرمت عمل اجزای تصویر
فرع دیگر: حکم کشیدن ناقص تصویر ذی روح
فرع دوم شیخ:حکم کشیدن برخی از اجزاء
بررسی کلمات شیخ در مساله
المسالة الخامسة: التطفیف

مروری سریع بر روایات مساله وصل الشعر بالشعر

مروری سریع بر روایات مسألة وصل الشعر بالشعر
برای تکمیل بحث به نحو یک جا روایاتی را که قبلا شرح دادیم دوباره می‌خوانیم. باب 19 از ابواب ما یکتسب به در وسائل که در باب ماشطه است

حدیث شمارة 1 باب: سندش صحیح است و در آن صحبت ماشطه است و دستوری که پیامبر ص به او دادند. در این حدیث لا تصلی الشعر بالشعر نیست. این همان قصة ماشطه را دارد زنی آرایشگر بود و پیامبر ص به او فرمود: صورت زن‌ها را با پارچه‌های خشن پاک نکن.

حدیث ش 2: شرح سندی‌اش مفصل گذشت همان قصة ماشطه است اما اسم ماشطه در آن برده نشده در آخرش است «و لا تصلی الشعر بالشعر» کلینی و شیخ طوسی این روایت را آورده‌اند. در سندش ابن اشیم است که به لحاظ رجالی توثیق روشنی ندارد و به لحاظ فهرستی یک نسخه از کتاب ابن ابی عمیر است که اعتماد ما به آن نسخه مشکل است.

ح ش3 در کتاب نکاح هم بعینه آمده است و در آنجا می‌خوانیم.

ح ش4 را شیخ طوسی منفرداً از کتاب حسین بن سعید از قاسم بن محمد جوهری نقل کرده است. قاسم بن محمد جوهری توثیق صریحی ندارد اما به شواهد عامه می‌توان او را پذیرفت. «عن علی» یعنی عن علی بن ابی حمزة ملعون. قال سألته: روایت مضمره است یا احتمالاً سؤال از علی بن ابی حمزه است. در این روایت هم لا تصلی الشعر بالشعر دارد.

پس دو روایت داریم که عبارت لا تصل الشعر بالشعر داریم که هر دو سندشان ضعیف است.

ح ش 5: این حدیث در تهذیب دو بار آمده است از احمد بن محمد بن عیسی و از منفردات شیخ طوسی از کتاب احمد اشعری است. یحیی بن مهران را کلاً نمی‌شناسیم. عن عبد الله بن الحسن: این عبد الله بن حسن محض است که پسر حسن مثنی فرزند امام مجتبی است. وی اولین کسی است که پدرش طرفین علوی و فاطمی بوده‌اند. وی از زیدیه است و روایتش را اشتباهاً در کتب ما آورده‌اند. وی از معارضین امام صادق ع است و از حضرت سجاد هم بزرگ‌تر بود. این حدیث اصولاً از ما نیست احتمالاً یحیی بن مهران از زیدیه بوده است. لذا دارد: «و ما القرامل» یعنی عبد الله معنای قرامل را نمی‌دانسته است وگرنه معنا ندارد که امام صادق از معنای قرامل بپرسد. قال سألت: یعنی سألت عبد الله بن الحسن.

مرحوم شیخ فرموده‌اند: این روایت حمل بر کراهت شده است. اصلاً این روایت نیست تا بحث حمل آن بر کراهت پیش آید.

حدیث ش 6 را هم خواندیم. در این حدیث اسم امام را نیاورده است این مضمون کتاب فقه الرضا است لا بأس بکسب الماشطه ... لا تصل شعر المرأة بشعر امرأة غیرها. این مرسله است چون خیلی ضعیف بود آن را حساب نکردیم، بنابراین با محاسبة این روایت، سه روایت دربارة وصل شعر به شعر داریم.

ح ش 7: از معانی الأخبار است که گفتیم سندش کاملا از هم پاشیده است. به نقل از علی بن غراب چهار چیز را به رسول خدا نسبت داده است. گفتیم که این روایت کاملا ضعیف است و قابل اعتماد نیست خود شیخ صدوق هم به آن اعتماد نکرده است.

ح ش8 (حدیث آخر باب): مرحوم حمیری عن عبد الله بن الحسن (العریضی) نوة علی بن جعفر است. این همان کتاب علی بن جعفر است. «سَأَلَ أَخَاهُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع عَنِ الْمَرْأَةِ تَحُفُّ الشَّعْرَ مِنْ وَجْهِهَا قَالَ لَا بَأْسَ» این همان بندانداختن است که امروزه هم خانم‌ها انجام می‌دهند. این معارض با روایت النامصه و المنتمصه است که از پیامبر ص نقل شده است؛ چون نمص به معنای موچیدن است. این در یک نسخه از علی بن جعفر است و در همة نسخش نیست.

عجیب این است که در فتح الباری چنین نقل می‌کند:

وقد أخرج الطبري من طريق أبي إسحاق عن امرأته أنها دخلت على عائشة وكانت شابة يعجبها الجمال فقالت المرأة تحف جبينها لزوجها فقالت أميطي عنك الأذى ما استطعت[1]

تحف جبینها یعنی پیشانی‌اش را بند می‌اندازد. و أمیطی عنک الأذی: یعنی این آشغال‌ها را از صورتت پاک کن.

معلوم شد که عایشه هم این مطلبی را که از پیامبر ص نقل شده قبول نداشته است.

در روایت ما از موسی بن جعفر ع آمده است که این کار اشکال ندارد، پس روایت نامصه را هم نمی‌توان قبول کرد.

تدلیس الماشطه (شنبه، 1/8/89، ج 16)
مقدمه: گزارشی از روایت سکونی
گفتیم که روایتی بود که در مصادر ما از مثل طریق سکونی یا از طریق خط بصره از امیر المؤمنین ع نقل شده بود که «لا یحل لأمراة حاضت أن تتخذ قصة و لا جمة» و باز نقل شده است که زنان بنی اسرائیل به خاطر قرار دادن قُصه روی سرشان هلاک شدند. (قُصه یعنی مجموعة مویی که جلو سر قرار داده می‌شود.) این نقل را ما از امیر المؤمنین ع داریم و در کتب مشهور ما مثل در کتاب کافی آمده است، اما در فقیه و تهذیب نقل نشده است. البته در فقیه قسمتی از آن در باب نوادر نقل شده که معلوم نیست شیخ صدوق آن را قبول کرده باشد. از طرف دیگر گفتیم که شبیه این متن یعنی ارتباط قُصه یعنی مجموعه‌ای از مو با هلاک بنی اسرائیل را در صحیح بخاری از معاویه نقل کرده است.


[1]. فتح الباري - ابن حجر، ج10، ص 378)