فهرست کتاب
لیست کتابها
■ النوع الثالث من المکاسب المحرمة: بیع ما لامنفعة فیه
■ النوع الرابع من المکاسب المحرمة: ما یحرم الإکتساب به لکونه عملاً محرماً في نفسه
■ النوع الرابع من المکاسب المحرمة: ما یحرم الإکتساب به لکونه عملاً محرماً في نفسه
قواعد عامه ی معاملات در روایات
نکته ای درباره ی روش بحث استاد
نسبت بین ادله تحریم یک فعل و ادله ی وفا به عقود
مدلول صیغعه ای امر و نهی
ابتنای مساله بر دو نوع تفسیر از نصوص شریعت
نسبت حرمت معامله و فساد آن و برخورد با عوضین
نسبت بین ادله ی تحریم یک عمل و ادله ی عقود
مسأله اخذ عوض در هنگام لبّی بودن دلیل
المسألة الأولی: تدلیس الماشطة
نکته ای درباره ی روش بحث استاد
نسبت بین ادله تحریم یک فعل و ادله ی وفا به عقود
مدلول صیغعه ای امر و نهی
ابتنای مساله بر دو نوع تفسیر از نصوص شریعت
نسبت حرمت معامله و فساد آن و برخورد با عوضین
نسبت بین ادله ی تحریم یک عمل و ادله ی عقود
مسأله اخذ عوض در هنگام لبّی بودن دلیل
المسألة الأولی: تدلیس الماشطة
طرح مسأله
بررسی سندی روایت عبدالله بن حسن
بررسی مدلول روایت عبدالله بن حسن
طرح کلی بحث در کتب روایی
طرح کلی بحث در فقه
روایات و اقوال اهل سنت در مسأله
تلقی این مسأله در فقه فرق شیعی
روایات امامیه
وصل شعر در مرحله ی انتقال نصوص به فتوا
روایات شیعه در باب وصل شعر
مسأله وصل شعر در مرحله ی تولید علم
درباره ی سکونی وکتاب وی
کشف حکم شرعی از احکام جزایی
بررسی سندی حدیث صیرفی
حدیث دیگر سکونی
نتیجه بحث درباره ی حکم واصله و موصوله
مروری سریع بر روایات مساله وصل الشعر بالشعر
شواهد وجود میراث علمی علوی در خاندان اموی
ادامه ی بررسی روایات مسأله
عبارات فقها و بقیه ی روایات
جمع بندی و نتیجه گیری
دیدگاههای برخی از فقها و نقد آن
حکم عمل ماشطه
خروج شعر المعز خروج موضوعی است یا حکمی؟
عدم حرمت مطلق تدلیس
المسألة لثانیة: تزیین الرحل بما یحرم علیهبررسی سندی روایت عبدالله بن حسن
بررسی مدلول روایت عبدالله بن حسن
طرح کلی بحث در کتب روایی
طرح کلی بحث در فقه
روایات و اقوال اهل سنت در مسأله
تلقی این مسأله در فقه فرق شیعی
روایات امامیه
وصل شعر در مرحله ی انتقال نصوص به فتوا
روایات شیعه در باب وصل شعر
مسأله وصل شعر در مرحله ی تولید علم
درباره ی سکونی وکتاب وی
کشف حکم شرعی از احکام جزایی
بررسی سندی حدیث صیرفی
حدیث دیگر سکونی
نتیجه بحث درباره ی حکم واصله و موصوله
مروری سریع بر روایات مساله وصل الشعر بالشعر
شواهد وجود میراث علمی علوی در خاندان اموی
ادامه ی بررسی روایات مسأله
عبارات فقها و بقیه ی روایات
جمع بندی و نتیجه گیری
دیدگاههای برخی از فقها و نقد آن
حکم عمل ماشطه
خروج شعر المعز خروج موضوعی است یا حکمی؟
عدم حرمت مطلق تدلیس
اشکال آقای خویی بر عنوان مسأله و نقد آن
تاریخچه عنوان مسأله تزیین الرجل
ریشه ی تاریخی اجتهاد در اسلام
نسبت تزین و تزیین و لبس والباس
روایات مساله
حدیث مناهی النبي
روایت لبس حریر
فروع و جوانب مسأله لبس حریر
روایت تحف و نسبت مساله اجتماع و امر و نهی و نهی در عبارت
اجتماع امر و نهی
روایات نماز در حریر
روایات لبس ذهب
نسبت لبس و تزین به ذهب
تشبه رجال به نسا و بالعکس
درباره ی جابر بن یزید جعفی
درباره عمرو بن شمر
درباره روضه ی کافی
خلاصه ی دیدگاه شیخ انصاری
خلاصه ی دیدگاه ما
وظیفه ی خنثی
لباس شهرت
المسالة الثالثة: التشبیبتاریخچه عنوان مسأله تزیین الرجل
ریشه ی تاریخی اجتهاد در اسلام
نسبت تزین و تزیین و لبس والباس
روایات مساله
حدیث مناهی النبي
روایت لبس حریر
فروع و جوانب مسأله لبس حریر
روایت تحف و نسبت مساله اجتماع و امر و نهی و نهی در عبارت
اجتماع امر و نهی
روایات نماز در حریر
روایات لبس ذهب
نسبت لبس و تزین به ذهب
تشبه رجال به نسا و بالعکس
درباره ی جابر بن یزید جعفی
درباره عمرو بن شمر
درباره روضه ی کافی
خلاصه ی دیدگاه شیخ انصاری
خلاصه ی دیدگاه ما
وظیفه ی خنثی
لباس شهرت
ادله ی شیخ بر مسأله
ریشه های اجماع در مساله
نگاهی تاریخی به تشبیب زن
بررسی ادله ی اصحاب
بررسی روایت محمد بن سنان
ارتباط دلیل وضع ثیاب وجواز نظر
تفسیر سنت های محرمه
محمد بن علی صیرفی و روایت وی
متن ثواب الاعمال صدوق
متون دیکر حدیث
تفاوت روی فلان با روی عن فلان در عبارات شیخ صدوق
تمسک به ادله ی حرمت نظر
المسالة الرابعة: التصویرریشه های اجماع در مساله
نگاهی تاریخی به تشبیب زن
بررسی ادله ی اصحاب
بررسی روایت محمد بن سنان
ارتباط دلیل وضع ثیاب وجواز نظر
تفسیر سنت های محرمه
محمد بن علی صیرفی و روایت وی
متن ثواب الاعمال صدوق
متون دیکر حدیث
تفاوت روی فلان با روی عن فلان در عبارات شیخ صدوق
تمسک به ادله ی حرمت نظر
اشاره به آیات مساله
پراکندگی روایات مساله در وسائل
روایت اشد الناس عذابا در اهل سنت
کتاب محمد بن مسلم یا علاء بن زرین
فقه منصوص ویژگی فقه شیعه
عبارت فقه الرضا درباره ی صنعت تصویر
عبارت مشابه تحف العقول درباره ی صنعت تصویر
روایت سحت
کتاب علی بن جعفر
حدیث ابو بصیر در حرمت تصویر
احادیث زراره
ترجمه ابوالجارود
خط غلو ومیراث های علمی آنها
فوائد ذکر راوی ومروی عنه در رجال
روایات اشد الناس عذابا در حکم تصویر
روایات نفخ یا احیاء
روایات دخول ملائکه
نکته ای در باره ی واقفیه
اشاره ای به رأی اصحاب در مساله تصویر
مساله تصویر در مرحله ی انتقال نصوص به فتوا
اجمال دیدگاه اهل سنت در مساله ی تصویر
طرحی جدید برای مساله تصویر
فتاوای اصحاب
نقد کلام شیخ
نقد کلام صاحب جواهر
عبارات شیخ
تفاوت اصل اباحه و قاعده اباحه
نقد وبررسی تفریعات شیخ در مساله
حرمت عمل اجزای تصویر
فرع دیگر: حکم کشیدن ناقص تصویر ذی روح
فرع دوم شیخ:حکم کشیدن برخی از اجزاء
بررسی کلمات شیخ در مساله
المسالة الخامسة: التطفیفپراکندگی روایات مساله در وسائل
روایت اشد الناس عذابا در اهل سنت
کتاب محمد بن مسلم یا علاء بن زرین
فقه منصوص ویژگی فقه شیعه
عبارت فقه الرضا درباره ی صنعت تصویر
عبارت مشابه تحف العقول درباره ی صنعت تصویر
روایت سحت
کتاب علی بن جعفر
حدیث ابو بصیر در حرمت تصویر
احادیث زراره
ترجمه ابوالجارود
خط غلو ومیراث های علمی آنها
فوائد ذکر راوی ومروی عنه در رجال
روایات اشد الناس عذابا در حکم تصویر
روایات نفخ یا احیاء
روایات دخول ملائکه
نکته ای در باره ی واقفیه
اشاره ای به رأی اصحاب در مساله تصویر
مساله تصویر در مرحله ی انتقال نصوص به فتوا
اجمال دیدگاه اهل سنت در مساله ی تصویر
طرحی جدید برای مساله تصویر
فتاوای اصحاب
نقد کلام شیخ
نقد کلام صاحب جواهر
عبارات شیخ
تفاوت اصل اباحه و قاعده اباحه
نقد وبررسی تفریعات شیخ در مساله
حرمت عمل اجزای تصویر
فرع دیگر: حکم کشیدن ناقص تصویر ذی روح
فرع دوم شیخ:حکم کشیدن برخی از اجزاء
بررسی کلمات شیخ در مساله
- نگاهی به دریا (جلد اول) نویسنده: آیت الله سید احمد مددی موسوی
- نظام قانونی ولائی در فقه و اصول : تقریرات درس خارج فقه آیت الله سید احمد مددی - تدوین یحیی عبدالهی
- شرح مکاسب محرمه سال 1393:تقریرات درس خارج فقه آیت الله سید احمد مددی - تدوین یحیی عبدالهی
- شرح مکاسب محرمه سال 1389- تقریرات درس خارج فقه حضرت آیت الله سید احمد مددی - تدوین: کاظم دلیری
کتاب محمد بن مسلم یا علاء بن رزین؟
روایات متعددی در اینجا از علاء بن رزین داشتیم که چند حکم در آن بود یک روایت در محاسن بود که در کتب اربعه نیامده بود و یک روایت دیگر هم در محاسن بود «ما لم یکن شیء من الحیوان» [که در کتب اربعه نیامده بود].
ممکن است سؤال شود که چرا ما احتمال نمیدهیم که این روایت از کتاب خود محمد بن مسلم باشد نه از کتاب علاء بن رزین؟ به مرحوم محمد بن مسلم کتابی نسبت داده شده است با نام اربعمأة مسألة فی الحلال و الحرام. مرحوم نجاشی این کتاب را به وی نسبت داده است. محمد بن مسلم و زراره دو شخصیت درجه اول حدیثی ما هستند. مرحوم تستری احتمال داده است که این کتاب محمد بن مسلم همان چیزی باشد که امیر المؤمنین ع به اصحاب خود تعلیم داد که در روایت چنین آمده است: «علم امیر المؤمنین ع اصحابه اربعمأة باب من أبواب العلم» در نقد کلام تستری میگوییم که این احادیث اربعمأه تألیف شده و اسمش آداب امیر المؤمنین است[1] و ربطی به اربعمأة مسألة محمد بن مسلم ندارد. عبارت نجاشی را دربارة محمد بن مسلم میخوانیم:
محمد بن مسلم بن رباح أبو جعفر الأوقص الطحان: مولى ثقيف الأعور، وجه أصحابنا بالكوفة، فقيه، ورع، صحب أبا جعفر و أبا عبد الله عليهما السلام، و روى عنهما و كان من أوثق الناس. له كتاب يسمى الأربعمائة مسألة في أبواب الحلال و الحرام. أخبرنا أحمد بن علي قال حدثنا ابن سفيان، عن حميد قال حدثنا حمدان القلانسي قال حدثنا السندي بن محمد، عن العلاء بن رزين، عنه به[2].
کلام محقق تستری
شیخ طوسی در فهرست متعرض حال محمد بن مسلم نشده است، اما در رجال متعرض وی شده است. مرحوم تستری در چنین مواردی میگوید: «هذا غفلة من الشیخ: این غفلتی از شیخ است» و این اشکال را در موارد زیاد بر شیخ میکند که البته در اینجا نگفته است و ظاهراً غفلتی از تستری است! البته اصل این التفاتهای تستری خوب است و ایشان برخی مباحث را در رجال احیا کرده است. آقای خویی هم به این مطلب توجه نمیکنند که چرا شیخ اسم کسی را در فهرست یا رجال نبرده است؟
نقد کلام محقق تستری
در نقد سخن تستری میگوییم که عدم ذکر شیخ جهات متعددی دارد که یکی از جهاتش این است که مرحوم نجاشی و شیخ هر دو اهل بغداد هستند، نجاشی (در اجازه و فهرست) از برخی مشایخ بغداد نقل میکند که شیخ آنها را درک نکرده است و یکی از چهرههای معروف که نجاشی زیاد از وی نقل میکند و شیخ او را درک نکرده ابن نوح است چون وقتی شیخ طوس به بغداد میآید ابن نوح در بصره بوده است. ابن نوح واقعاً مرد ملایی بوده است. شیخ میگوید: به ابن نوح برخی مذاهب فاسده نسبت داده شده است و من موفق به دیدار او نشدم. گاهی به او ابو العباس و گاهی صیرافی هم میگویند که صیراف اطراف شیراز بوده است.
تصویر
معلوم شد که یک عدد از روایات محمد بن مسلم را صاحب وسائل و بعد از ایشان فقها در اصل مسألة تصویر آوردهاند. ما کل روایات ایشان را خواندیم و معلوم شد که روایت واحده سنداً و مصدرا انفراد داشت. به این مناسب متعرض نکتهای شدیم که چون محمد بن مسلم از اجلای اصحاب است ببینیم آنچه که ما داریم از نوشتارهای خود ایشان است یا خیر؟
نکات فهرستی
مقایسة تاریخی فهرستنگاری در شیعه و اهل سنت
وجود فهرست اینطور که ما داریم در اختیار اهل سنت نیست؛ اصولاً اهل سنت روی مباحث فهرستی کار نکردهاند نه این که این مباحث را ندارند؛ چون در کتابهای رجالیشان میتوان مباحث فهرستی را استخراج کرد، بلکه غرض این است که اهتمام نکردهاند و روی این مسأله کار نکردهاند. اهل سنت وقتی که به تصحیح و انتقای روایات پرداختند نوشتههای چندانی از صحابه نداشتند، لذا راه تصحیح و تنقیح ایشان این بود که رجال حدیث را بررسی کنند واقع خارجی این را اقتضا میکرد. رجال از نیمههای دوم// قرن دوم شروع شد و از قرن سوم رسمی شد و نگارش کتابهای صحیح و غیر صحیح بر اساس معیارهای رجالی بود. در میان صحابه در نگارش یا عدم نگارش حدیث رسول خدا اختلاف بود؛ مثلاً ابو سعید خدری میگفت: پیامبر ص گفت: حدیث را ننویسید و عبد الله بن عمرو عاص نقل میکرد که حدیث را بنویسید. و تا مدتی عدهای از علمایشان عدم نگارش حدیث را تأیید میکردند. در زمان ما عدهای مثل صبحی صالح سعی میکند بگوید: صحابه حدیث را مینوشتهاند و انصافاً بهترین تحقیق در این زمینه کتاب دراسات فی الحدیث النبوی است که در این کتاب عدة زیادی از صحابه را نام برده است که اهل نوشتن بودند. اما این مهم نیست و ما وقتی که صحبت از کتابت حدیث میکنیم ارزشش این است که آن کتاب نقل شده باشد و به دست ما رسیده باشد، صرف این که عدهای از صحابه نوشته باشند به درد ما نمیخورد و چیزی که اهل سنت الآن در اختیار دارند دو سه نوشته بیشتر نیست. ما هم وقتی مباحث فهرستی را مطرح میکنیم نکتة اساسی این است که الآن دست ما چیست؟
فواید مباحث فهرستی
بحثهای فهرستی غیر از این که طریق و سند به نوشتار را معین میکند، فواید جانبی هم دارد؛ مثل این که نوشتار تا کی شفاهی بوده است و کی کتبی شده است؟ فرض کنید که حدیث داریم عن حریز عن زراره عن أبی عبد الله، در اینجا چون حریز دارای کتاب بوده شفاها از زراره شنیده است، کتاب حریز هم با دو سه واسطه به مرحوم کلینی رسیده است. پس در مباحث فهرستی غیر از این که روایات ما ارزش پیدا میکند نکات جنبی دیگری هم دارد که در مباحث رجالی این فواید نیست؛ مثلاً نجاشی کتاب چهارصد مسأله در حلال و حرام را به محمد بن مسلم نسبت داده است و شیخ اسم وی را کلاً جزء مؤلفین نام نبرده است. قدمای اصحاب طرق و اجازات را هم بررسی میکردند در بغداد تا مدتها بیشتر روی کتابشناسی بحث میشد تا مباحث سندی. البته مباحث سندی و رجالی هم میکردند.
اصطلاح اسانید و اجازات
نکتة دیگر این که طرقی را که در کتب روایی است اسانید و طرقی را که در فهارس است اجازات مینامند، پس اسانید و اجازات دو اصطلاح هستند که نباید با هم خلط شوند.
توقف کارهای فهرستی بعد از علامة حلی
نکتة دیگر این که بعد از علامه حلی روی اسانید کار شد ولی روی اجازات کار نشد. تا زمان اخیر که آقای ابطحی در تهذیب المقال طرق نجاشی (و شیخ؟) را تصحیح و تضعیف کرده است، اما ایشان هم تحلیل ارائه نکرده است و فقط حکم به صحت و ضعف اجازه کرده است.
ضرورت کار بر فهارس
ما اگر بخواهیم کارهایمان در دنیا رنگ و بوی علمی پیدا کند و در مجامع علمی دنیا قابل طرح باشد باید هرچه بیشتر فهارس را احیا کنیم. دنیای امروز بیشتر روی مباحث تجربی تأکید دارد تا مباحث تجریدی و انتزاعی و مباحث رجال بیشتر انتزاعی است تا تجربی، اما کارهای فهرستی کارهای تجربی است؛ این کار سبب میشود که هم میراثهای علمی ما روشن شود و هم زحمات اهل بیت ع و اهتمام ایشان به نگارش حدیث شناخته شود: «یأتی علی الناس زمان حرج لا یأنسون الا بکتبهم»[3]. باید برای عمل به سفارش امام صادق ع این راه را پیش بگیریم. مثلاً در ما نحن فیه یک نسخه از روایت محمد بن مسلم بود که هیچ مصدر دیگری آن را نقل نکرده بود.
مبنای گزینش در کتب روایی
نکتة دیگر این که از قرن سوم دو مبنای روایی پیش آمد: یک مبنا مبنای کسانی بود که کارهای گزینشی انجام میدادند؛ مثل صحیح بخاری در اهل سنت که چهار هزار حدیث را از میان روایات اهل سنت گزینش کرده است (البته صحیح بخاری هفت هزار روایت است که سه هزار تای آن تکراری است) اما مثل حلیة الأولیای ابونعیم اصفهانی گزینشی نیست و همة روایات را آورده است. در روایات ما کافی گزینشی است، مرحوم صدوق هم در فقیه کارش گزینشی است اما در کتابهای دیگرش گزینشی کار نمیکند، بلکه کتابهای دیگر مصنفات است؛ یعنی کتابهایی که صنف صنف است و هدفش این است که یک صنف روایات را جمع کند. فقیه تا حد زیادی منعکسکنندة تفکرات قم است و کتاب کافی در حقیقت تجلی مکتب بغداد است، هرچند نویسنده آن را در بغداد ننوشته است. تهذیب و استبصار گزینشی نیستند در استبصار هدف شیخ این بوده است که روایات متعارض را جمع و بین آنها جمع کند. تهذیب هم شرح مقنع است و در آن روایات را آورده و معارضات آنها را آورده و سعی کرده به معارضات جواب بدهد.
مبنای گزینش در فهارس
در بخش فهارس هم فهرست نجاشی گزینشی است ایشان سعی کرده با یک دقت و وسواس طرق را بیاورد؛ مثلاً در مورد یک کتاب ممکن است پنج طریق بوده اما نجاشی بیش از یکی دو طریق آن را نیاورده است، اما مرحوم شیخ طوسی در فهرست گزینشی عمل نمیکند؛ مثلاً اگر در فهرست ابن بطه کتابی به شخصی نسبت داده شده است شیخ آن را ذکر میکند، در حالی که نجاشی میگوید: فهرست ابن بطه غلط زیاد دارد، لذا خیلی از آن نقل نمیکند. این باید همیشه در ذهنتان باشد به عنوان زیربناهای علمی. پس کار شیخ گزینشی نیست و احتمالاً مبنای حجیت تعبدی خبر بر ایشان تأثیر گذاشته است.
نکتة دیگر هم این که شیخ نادرا مشایخی را درک کرده که نجاشی آنها را درک کرده است و از سوی دیگر موارد نسبتا معتنابهی هست که نجاشی در بغداد آنها را درک کرده و شیخ آنها را درک نکرده است؛ مثلاً شیخ ابن نوح را درک نکرده و نجاشی او را درک کرده است، لذا در کتاب نجاشی هرجا از ابن نوح نقل میکند، بدانید که شیخ آن طریق را ندارد؛ یا مثلاً محمد بن علی بن شاذان قزوینی (که او را چندان نمیشناسیم) یک سفری به حج رفته است که نجاشی در آن سفر از وی اجازه گرفته است ولی شیخ از او اجازه ندارد، بنابراین هر میراث علمی در کتاب نجاشی که اولش محمد بن علی بن شاذان قزوینی است شیخ آن طریق را ندارد. از سوی دیگر مشایخی هستند که نجاشی با این که آنها را درک کرده اما از آنها نقل نمیکند و شیخ هرچند آنها را درک نکرده، باز از آنها نقل میکند؛ مثلاً نجاشی ابو المفضل شیبانی را درک کرده است. ابو المفضل شیبانی یک شخصیت جنجالی است که در طلب حدیث بسیار رحلت کرده و خوشسیما هم بوده است. خطیب بغدادی میگوید: وقتی ابو المفضل به بغداد آمد شروع به تحدیث کرد، و عدهای شروع به أخذ از او کردند ولی بعداً فهمیدند که وی کذاب است، لذا احادیثش را حذف کردند، بعد از آن ابو المفضل به سراغ شیعه رفت و شروع به نقل روایت برای آنان کرد. نجاشی در موقع وفات ابو المفضل 15 ساله بوده است و از وی اجازه داشته است و وی از مشایخ قدیم نجاشی است، اما به سبب تضعیفات اصحاب نسبت به وی از او نقل نمیکند با این که نزدش قرائت و سماع کرده است. نجاشی در نقل از ابو المفضل هیچگاه از عبارت حدثنا یا أخبرنا استفاده نمیکند، بلکه همیشه میگوید: قال ابو المفضل. و قاعدة کلی این است که هر جا نجاشی در مشایخ تردید داشته است با عبارت «قال فلان» عبارتی را از او نقل میکند. شیخ طوسی ابو المفضل را ندیده و فقط توسط علمای بغداد از او اجازه داشته است و با این حال به او اعتماد میکند و فراوان از او نقل میکند.
بررسی فهرستی کتاب محمد بن مسلم
در اینجا با توجه به این که نجاشی متشددتر از شیخ است و کتاب محمد بن مسلم را نقل کرده است و شیخ نقل نکرده به ذهن میرسد که کتاب محمد بن مسلم در اجازات شیخ نبوده است. این کتاب از کوفه به بغداد میرود و محمد بن مسلم هم کوفی است. نجاشی آثار حمید را که از بزرگان واقفیه و فقیه و جلیل القدر است داشته است[4]. در بخش روایی مهمترین آثار حمید توسط کلینی و در بخش فهرستی بیشتر آثار ایشان توسط نجاشی و شیخ به ما رسیده است.
قبلا هم گفتهایم که برخی از بزرگان ما مثل کلینی در بخش فهرستی خیلی تأثیرگذار نیستند و به عکس در بخش روایی خیلی تأثیر دارند؛ و عدهای مثل نجاشی در بخش فهرستی خیلی تأثیرگذارند و در بخش روایی خیلی تأثیرگذار نیستند و عدهای مثل شیخ طوسی هم در بخش فهرستی و هم در بخش روایی خیلی تأثیر گذار است. مثل حمید بن زیاد نیز قبل از ایشان هم در بخش روایی تأثیرگذار است و هم در بخش فهرستی.
معمولا تراث ما از کوفه به قم و از قم به بغداد رفته است و در مواردی روایات مستقیم از کوفه به بغداد است که آثار حمید از جملة آنها است. در فهارس ما حمید بن زیاد نقش بزرگی دارد در روایات ما هم دارد ولی به طور کلی به استثنای کلینی که از حمید نقل میکند، حمید در قم خیلی نقش ندارد. در کتب صدوق در فقیه ظاهراً در یک روایت اسم حمید آمده است و این اعتماد و عدم اعتماد مشایخ به یک نفر آثاری دارد. مرحوم نجاشی توسط حمید از بغداد به کوفه رفته است.
مرحوم نجاشی در فهرستش در باب حاء حمید بن زیاد را آورده است و میگوید: سمع الکتب (یک مقداری از کتب اصحاب را به نحو سماع حمل کرده است) و خودش مؤلف است و جزء آثار حمید کتاب رجال را نام میبرد بعد میگوید: «أخبرنا أحمد بن علي بن نوح قال: حدثنا الحسين بن علي بن سفيان قال: قرأت على حميد بن زياد كتابه كتاب الدعاء./ و أخبرنا الحسين بن عبيد الله قال: حدثنا أحمد بن جعفر بن سفيان عن حميد بكتبه./ قال أبو المفضل الشيباني: أجازنا سنة عشر و ثلاثمائة.»[5]
در اینجا همین سند است در مورد حسین میگوید: کتاب دعا را نزد حمید خوانده است و در مورد محمد بن مسلم کتاب محمد بن مسلم را به وی نسبت میدهد.[6] بزوفري [=ابن سفیان] عند الاطلاق همان حسین است که در سند محمد بن مسلم نقل شده است. برادر وی [پسر عموی وی؟] أحمد است که همة کتابهای حمید را نزد او خوانده است. نجاشی از ابو المفضل هم با عبارت قال نقل میکند که نشانة عدم اعتماد وی است و شاید به این دلیل که ابو المفضل در سن سیزده سالگی کتب حمید را تحمل کرده است و حق هم با نجاشی است و خیلی بعید است یک بچة سیزده ساله اجازة همة کتب حمید را از او گرفته باشد. گاهی در کتاب نجاشی چنین تهافتها پیدا میشود. ممکن است عبارت و أجازنا ببقیة کتبه افتاده باشد چنانکه در بین اهل سنت متعارف بوده است که یک کتاب را قرائت میکردهاند و بقیه را اجازه میگرفتهاند. یا نجاشی بین بزوفریها اشتباه کرده است یا بزوفری کتاب دعا را خوانده و بقیه کتب را به او اجازه داده است. اینجا مطلبی را که از حمید نقل میکند کتاب دعا با آن سند است در محمد بن مسلم کتاب محمد بن مسلم با همان سند را نسبت داده است. این را گفتیم تا این تهافتها حل شود.
تصویر
عدم ورود کتاب محمد بن مسلم به اجازات و علت آن
شواهد نشان نمیدهد که کتاب محمد بن مسلم در اجازات وارد شده باشد، چنانچه شیخ کتاب محمد بن مسلم را نقل نکرده، بنابراین روایات محمد بن مسلم از کتاب علا است. این نکته در فقه آثاری دارد؛ مثلاً بحثی است که اگر انسان در اول وقت حاضر بود و مسافر شد و یا بر عکس مسافر بود و حاضر شد آیا باید نمازش را شکسته بخواند یا تمام، که در این مسأله دو روایت از محمد بن مسلم هست که یکی از آنها از طریق علا و یکی از غیر طریق علا است.
دربارة علت عدم ورود کتاب محمد بن مسلم به اجازات نیز دو احتمال به ذهن میرسد: یکی این که این روایتها در کتاب علا موجود بوده و نیازی به نقل کتاب محمد بن مسلم نبوده است، دیگر این که برخی از مسائل محمد بن مسلم تقیة صادر شده بوده است[7] و در کتاب علا نوعی تصحیح و تنقیح شده است و به همین علت اصحاب ما از کتاب علا نقل کردهاند. روایات کتاب محمد بن مسلم توسط حلبی بر امام صادق ع عرضه شده است که هیچ یک از این فروع تصویر توسط حلبی نقل نشده است.
دربارة اصل مسألة تصویر هم تنها در کتاب محاسن یک روایت آمده است. محاسن از نظر درجهبندی جزء کتابهای درجه دو و درجه سه ما است؛ چون مؤلف آن گرچه ثقه است ولی مبانی حدیثیاش ضعیف است و این هم طبیعی است و برخی از بزرگان اهل سنت هم اینطور هستند، حتی به بخاری هم نسبت تدلیس دادهاند. آیا ما راهی برای اثبات این روایت داریم و به غیر از محاسن شاهد دیگری هم داریم یا خیر؟
[1] . [ظاهراً مراد این حدیث است: محمد بن علی بن حسین عن أبیه عن سعد بن عبد الله عن محمد بن عيسى بن عبيد عن القاسم بن يحيى عن جده الحسن بن راشد عن أبي بصير و محمد بن مسلم عن أبي عبد الله ع قال حدثني أبي عن جدي عن آبائه ع أن أمير المؤمنين ع علم أصحابه في مجلس واحد أربعمائة باب مما يصلح للمسلم في دينه و دنياه قال ع: إن الحجامة... رک: الخصال ج : 2 ص :610- 638.]
[2]. رجالالنجاشي ص :323- 324، ش882.
[3]. [اشاره به این حدیث امام صادق ع خطاب به مفضل بن عمر: اكْتُبْ وَ بُثَّ عِلْمَكَ فِي إِخْوَانِكَ فَإِنْ مِتَّ فَأَوْرِثْ كُتُبَكَ بَنِيكَ فَإِنَّهُ يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانُ هَرْجٍ لَا يَأْنَسُونَ فِيهِ إِلَّا بِكُتُبِهِمْ الكافي، ج1، ص52، باب رواية الكتب و الحديث و فضل الكتابة و التمسک بالکتب، ح11، عن عِدَّة مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخَيْبَرِيِّ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع.]
[4]. از سال 310 که وفات حمید است چهرة سرشناسی در واقفیه نداریم و احتمالا با وفات وی واقفیه هم منقرض شدهاند. واقفیه و فطحیه و زیدیه هیچکدام به قم نیامدند و از مذاهب فاسده فقط غلات در قم بودند.
[5]. رجال نجاشی، ص132.
[6]. نجاشی در ترجمة محمد بن مسلم میگوید: »له كتاب يسمى الأربعمائة مسألة في أبواب الحلال و الحرام. أخبرنا أحمد بن علي قال حدثنا ابن سفيان عن حميد قال: حدثنا حمدان القلانسي قال: حدثنا السندي بن محمد عن العلاء بن رزين عنه به.» رجالالنجاشي، ص 324.
[7]. صاحب حدائق در جایی دربارة تقیه میگوید: «و الأقرب عندي حمل الأخبار الأخيرة على التقية التي هي في اختلاف الاخبار و الأحكام الشرعية أصل كل بلية» الحدائق، ج3، ص268.