فهرست سخنرانی‌ها آخرین دروس دروس تصادفی دروس پربازدید

■ خارج فقه - مکاسب (۴۷)
■ خارج اصول
■ مکاسب ۸۸-۱۳۸۷ (۱۰۹)
■ تاریخ شفاهی (۳)
■ تقریرات
■ خارج فقه - حج (۲۰۶)
■ خلق عظیم (۱)
■ اصول ۱۴۰۲-۱۴۰۳ (۶۷)

اصول 1402-1403 » اصول فقه یک شنبه 1402/9/12 (35)

مدت 00:43:00
دروس خارج اصول فقه سال تحصیلی 1402-1403 شمسی فقیه عالیقدر حضرت آیت الله استاد حاج سید احمد مددی الموسوی حفظه الله زمان:ساعت9-10صبح مکان:صفاییه کوچه 17 پلاک 33 معهد الامام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا رسول الله و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین

اللهم وفقنا و جمیع المشتغلین و ارحمنا برحمتک یا ارحم الراحمین

بحثی که در اینجا بود در حقیقت به یک مناسبتی حالا از بحث هم خارج شدیم بحث این بود که عده‌ای از اعلام این بحثی را که در باب مشتق است سریان دادند به بعضی از اسماء جامد که معنایش معنای اشتقاقی است این بحث اصولی این بحثی که اساسا اینجا بود در این قسمت بود. یعنی بعبارة اخری معروف شد بینشان که مشتق اصولی اعم از مشتق ادبی است بعضی از اقسام جوامد هم جزو مشتق اصولی هستند و بحث در اساس بر این بود و برای این مطلب کلمه‌ی زوجه و بنت الزوجه را انتخاب کردند یا ام الزوجه که در احکام آمده که صدق می‌کند زوجه بر زوجه‌ای که ولو سابقا باشد بحث را بردند روی این جهت و لذا عنوان زوجه ولو لفظا جامد است اما به معنای مشتق است و بنایشان به این شد که اسم این را گذاشتند مشتق اصولی، اصل بحث این  بود و فروعی بود که در این مساله مطرح شد.

ما عرض کردیم که عده‌ای از این مسائلی را که آقایان متعرض شدند در باب بنت الزوجه و ام الزوجه نکته‌ی اساسی‌اش را عرض کردیم دو تا نکته است یکی روایاتی که ادله‌ای که در باب مصاهره داریم ما یحرم بالمصاهره ، البته صهر به اصطلاح الان در لغت عربی داماد لکن ما اصطلاحا به هر کسی که با رابطه‌ای نسبت پیدا بکند مثل زوجیت و این جور چیزها و مثلا داماد خود انسان باشد، خود انسان، پسر انسان مثلا نسبت به زن انسان مثلا ازدواج کند زنش نسبت به او مصاهره مطلق است و به اصطلاح یکی هم مساله‌ی رضاع و تاثیری که رضاع می‌تواند بگذارد که اصطلاحا حالا بعد توضیحش می‌آید اصطلاحا به او می‌گویند مساله‌ی به اصطلاح باب رضاع .

از کلمات آقایان اصولی‌ها در می‌آید که این مساله مبتنی می‌شود بر یک نکته‌ی سوم و آن اینکه آیا زوجه بر این صدق می‌کند بعد از خروج زوجه از زوجیت یا نه یعنی مبنی کردن آن را بر مساله‌ی مشتق، در کلمات آقایان متاخر این فروع را این فرع را همین ارضاع کبیره و صغیره بر مساله‌ی مشتق یعنی در حقیقت الان آن صحبتی که ما در اینجا داریم یعنی این مساله‌ای که این فروعی را که بعضی‌هایش را ذکر کردیم و بقیه‌اش را ان شاء الله خواهیم گفت آیا مبتنی است بر مشتق یا نه ؟ البته زوجه که مشتق نیست جامد است لکن ملحق به مشتق است. یا اصطلاحا مشتق اصولی .

یعنی در حقیقت این مساله را مبتنی می‌کنند بر سه نکته مصاهره و رضاع و مشتق، آن چه که بنده‌ی سرا پا تقصیر می‌خواهیم عرض بکنیم که این مساله بر مشتق مبنی نیست مبنی است بر همان فروعی که در باب رضاع و مصاهره می‌آید ربطی به باب مشتق ندارد این بحث اول روشن بشود مبهم بحث نکنیم نقطه‌ی بحث را روشن بکنیم آیا واقعا این فروعی که خواهد آمد که این فرع معروفش این است که با زنی ازدواج کرد و این زن بچه دار نبود بعد طلاق گرفت از او و با شوهر دیگری ازدواج کرد و دختری به دنیا آورد آیا این دختر بنت الزوجه بر او صدق می‌کند این که الان زوجه‌ی آن شوهر اول نیست و آیا این هم برایش حرام است یا نه ؟

عرض کردیم در این مساله تصادفا خود استاد هم فرمودند مسلم است و روایات دارد تعبیر به ، حالا من که روایات ندیدم روایت واحده دیدم حالا ایشان می‌فرمایند روایات .

به هر حال عده‌ای از روایات به قول ایشان دلالت می‌کند بر اینکه ایشان بنتش است . و این مساله را به اصطلاح مبتنی کردند بر یعنی مبتنی بر مشتق نکردند وجود روایات در مساله ، لکن بحث سر این است که در خود این مساله اگر دقت بشود آن حکم کلی هم در می‌آید فقط موردی نیست یعنی معلوم می‌شود مساله مبتنی بر مشتق نیست که آیا زوجه به حساب صغیره ، آیا زوجه مشتق هست یا نه مشتق اصولی است.

عرض کنم حضور با سعادتتان من دیروز یک روایتی را خواندیم روایت محمد بن مسلم از کتاب علاء البته احتمالا چون یک مقداری روی بعضی از جهات خلاف ظاهر بود مثلا اصحاب سعی کردند به اسانید متعدد نقل بکنند اگر یاد مبارک باشد دیروز از این وسائل این چاپی که من دارم چون ما عادت کردیم به چاپ خودمان و حاشیه زدیم از قدیم روی این چاپ نقل می‌کنم، چاپ مرحوم آقای ربانی جلد 14 به هر حال کتاب نکاح ابواب ما یحرم بالمصاهره اگر از این چاپ جدید خواستید باب هجده .

عرض کردیم مرحوم شیخ طوسی باسناده عن الحسین بن سعید از حسن و فضاله عن علاء این دو تا سند به کتاب علاء است که مرحوم شیخ طوسی آورده است. خوب این طبعا یک مقداری از این حدیث را نقل کرده و تا اینجا مثلا والحرة والمملوکة فی هذا سواء باز بعد باز شیخ طوسی از حسین بن سعید عن الصفوان این سند سوم اینجا امام در این سند سوم که صفوان که از اجلاء اصحاب است کتاب هم یکی است مصدر یکی است کتاب علاء است، تفقه علی ید محمد بن مسلم ، این کتاب در نسخه‌ی صفوان یک ذیلی هم دارد تمسک به آیه‌ی مبارکه است.

مرحوم کلینی این را نقل کرده هم از ابن محبوب که با شیخ مشترک می‌شود، پس تا اینجا سه تا طریق شد یکی هم از علی بن حکم که چهار تا طریق شد از کتاب علاء ، یعنی معلوم شد تا اینجا چهار طریق این حدیث مبارک وارد شده و همه هم مصدرشان یکی است. این نسخه شناسی که می‌گویم برای همین قسمت است.

خوب معلوم شد که یک عده‌ایشان تقریبا روایت را که نقل کردند با استشهاد به آیه عده‌ایشان بدون استشهاد و من عرض کردم در کتاب وسائل این مطلب را مرحوم آقای بروجردی هم در نظرشان بود گاهی وسائل حدیث را می‌آورد فرض کنید هشت تا طریق دارد من باب مثال می‌خواهم بگویم دو تا طریقش را یک جا می‌آورد سه تایش را یک جا می‌آورد چهارتایش را باز یک جا می‌آورد خیلی استیعاب طرق نمی‌کند حالا لا اقل مثلا این باید محشی آنجا بنویسد که این جریان چیست و الا خود ایشان کامل ندارد.

آن وقت در اینجا مرحوم صاحب وسائل این حدیث را در یک کتابی که به اسم نوادر هست در آنجا موجود بوده و در آن نسخه‌ای که در نوادر بوده عرض کردیم این نوادر به این معنا اولین بار توسط صاحب وسائل شناخته شده یعنی صاحب وسائل اسم این کتاب را با آن نوادر احمد اشعری نقل کرد و می‌گوید نزد من موجود است این نوادر و شرح این نوادر را عرض کردیم الحمد لله نسخه‌ی خود مرحوم صاحب وسائل فعلا موجود است اولش هم حاشیه زده است. نسخه‌ای هم که در اختیار ایشان بوده تاریخش نمی‌دانم هزار و هفتاد نوشته ، تاریخ کتابت آن نسخه ، خود ایشان هفت یا هشت سال بعد استنساخ کرده از آن نسخه، نسخه کاملا جدید بوده ارزش علمی ندارد.

لکن از عجایب این است که ایشان در کتابش گاهی از آن نقل می‌کند گاهی نمی‌کند این نکته‌اش را هم ملتفت نشدیم ، گاهی اوقات از نوادر، مثلا اینجا نقل نکرده است از نوارد نمی‌فهمیم چرا مثلا در اختیارش نبوده چون تالیف وسائل بیست سال طول کشیده شاید مثلا در اثناء بیست سال به دست ایشان رسیده است.

پس یک مصدر دیگر هم نوادری است که در اختیار صاحب وسائل بوده است . عرض کردم این کتاب نوادر در این سی چهل سال اخیر در قم چاپ شد همان نسخه‌ی صاحب وسائل همان نسخه‌ای که حاشیه‌ی صاحب وسائل، صاحب وسائل خودش استنساخ کرده یعنی صاحب وسائل اصطلاحا اضافه‌ی بر تالیف کتب عده‌ی زیادی نسبتا کتاب‌های معتنا بهی هم هست، خط بدی هم ندارد خط معتدل و خوبی دارد دیدم من جمله‌ای از نسخ را به خط ایشان این کتاب نوادر را به خط مبارک خودشان استنساخ کردند و آن اولش هم پشت جلد کتاب به اصطلاح یک حاشیه‌ی مختصری دارند که این کتاب تاریخش فلان بود من استنساخ کردم و شواهد نشان می‌دهد که این کتاب احمد است یعنی کاملا واضح است که ایشان از راه شواهد روایات .

لکن اگر ایشان دقت بیشتری در شواهد می‌کردند شواهد نشان می‌دهد کتاب  حسین بن سعید باشد نه احمد ، ایشان کم لطفی فرمودند به هر حال شرح آن کتاب و خصوصیات آن کتاب گفت این زمان بگذار تا وقت دگر این در صفحه‌ی سیصد و پنجاه و یک از جلد چهارده از این چاپ ما نمی‌دانم آقایان خودشان نگاه کنند ایشان در همین باب ابواب در باب بیست و یک این باب هیجده بود حدیث شماره‌ی شش در آنجا اولا به طریق صدوق ، حالا تعجب دیگر این است که مرحوم آقای ربانی رحمة الله علیه غالبا در حاشیه می‌نویسد که این حدیث خواهد آمد یا گذشت یک چیزهایی مرحوم آقای ربانی در حاشیه اضافه می‌کردند، این چاپی که الان دست من هست برای مرحوم آقای ربانی اینجا هم ایشان چیزی نگفتند.

به هر حال چون ایشان هم چیزی نگفته لذا ما گفتیم نمی‌دانم این چاپ جدید این نکات را متعرض شدند یا نه ؟ این نکات را عرض کردیم که متعرض بشویم حالا فعلا که دیگر وارد بحث شدیم .

در باب بیست و یک حدیث شماره‌ی شش ابتداءا از صدوق نقل می‌کند من الان در ذهنم نیست سند ایشان به صدوق تازگی هم نگاه کردم باز یادم رفته آقایان نگاه کنند مشیخه‌ی صدوق ما کان فی علاء باسناده عن العلاء عن محمد بن مسلم همان روایت است، سالته عن رجل کانت له جاریة در اینجا دارد وکان یاتیها در آن نسخه‌ای که باب سابق خواندیم یاتیها ندارد یعنی مجرد ملک نبوده است. به اصطلاح دخول هم انجام شده است. در این نسخه کان یاتیها این مقابله‌ی نسخ با هم که من خیلی تاکید می‌کنم برای این است و این درست است یعنی باید یاتیها درش باشد . دقت کردید ؟

به مجرد اینکه مالک یک جاریه‌ای شد بعد آن جاریه آزاد شد و ازدواج کرد و دختر آورد آن دختر حرام نمی‌شود چون به مادرش دخول نشده دقت کردید ؟ ربیبه شرطش دخول است و لذا این نسخه‌ی صدوق از این جهت ، روشن شد ؟ این نسخه شناسی‌ها را دقت کنید چون متاسفانه

یکی از حضار : چهار تا طریق دارد

آیت الله مددی : چهار تا طریق دارد بله یکی‌اش محمد بن خالد است که آن هم شاید برقی باشد یا کسی دیگری باشد .

علی ای کیف ما کان ایشان حالا آن اگر چهار تا طریق اضافه بکنیم اینجا هم چهار تا طریق در این باب بود پس یک کتاب علاء در نسخه‌ای که در اختیار صدوق بوده یک فرق اولش کان یاتیها فباعها ، اینجا فباعها دارد اینجا دارد فاعتقت ، حالا این باعها چرا با اعتقت فرقی نمی‌کند، فاعتقت ، البته اینجا فباعها دارد ، باعها ارزشی ندارد عمده‌اش سر ، اعتقات هم چیز ندارد عمده‌اش این که مالک است دیگر وتزوجت فولدت ابنتة عین همان است، فولدت اینجا ابنتة ندارد خوب معلوم است، ایصلح لمولاه الاول هل تصلح ابنتها لمولاه الاول قال هی علیه حرام .

اینجا هم اختلاف نسخه‌ی شدید اینجاست صدوق همین مقدار نقل کرده هی علیه حرام، آیا تقطیع کردند روایات را ؟ یا نسخه‌ی آنها فرق داشته ببینید در اینجا دارد هی علیه حرام وهی ابنته این در نسخه‌ی شیخ طوسی وهی ابنته والحرة والمملوکة فی هذا سواء اینها را ندارد دیگر ، آیه را هم ندارد . روشن شد این اختلاف ؟

چون روی متن کمتر در حوزه‌های ما کار شده این را آقایان دقت بفرمایند خیلی تاثیر گذار است روشن شد اختلاف  بین متون این هی علیه حرام اکتفا کرده اما هی ابنتک که دیروز گفتیم روی این خیلی عنوان دادیم، والحرة والمملوکة فی هذا سواء هم ندارد آیه را هم ندارد.

یک نیم سطر اول ندارد حدود یک سطر و خورده‌ای هم برای آیه، آیه را هم ندارد . این نسخه‌ای که در اختیار مرحوم شیخ، به احتمال بسیار بسیار قوی صدوق تقطیع کرده باشد. چون این نسخه در قم بوده مرحوم کلینی نقل کرده دارد خیلی بعید است قبول بکنیم که مثلا این نسخه بعدها مثلا اضافه شده است.

این یک طریق یک راه دیگر هم  باز این تا اینجا شد حالا اگر چهار تا حساب بکنیم یا سه تا حساب بکنیم با آن چهار تا حدود هفت، هشت تا طریق تا اینجا شد.

طریق هشتم حالا فرض کنیم آنها هفت تا، محمد بن الحسن مرحوم شیخ طوسی باسناده عن البزوفری این روایاتی است که ایشان انفراد دارند مرحوم بزوفری از اجلاء است از مشایخ اجله است عن حمید بن زیاد، حسین بن علی بن سفیان بزوفری ایشان از مشایخ است. عن حمید بن زیاد، عرض کردم مرحوم کلینی مقدار زیادی از روایات حمید بن زیاد را نقل کرده از واقفیه است و عرض کردم تا آنجایی که ما خبر داریم بزرگترین فقیه واقفیه که به او ختم می‌شود ایشان است دیگر بعد از ایشان ما شخصیتی در واقفیه نمی‌شناسیم شخصیت بزرگی که هم فقیه باشد محدث باشد صاحب تالیفات باشد در واقفیه نمی‌شناسیم، ایشان متوفای سیصد و ده است تقریبا می‌شود گفت حرکت واقفیه شاید مثلا با موت ایشان تقریبا تمام می‌شود یعنی لا اقل حرکت علمی‌شان تمام می‌شود، شخصیتی مثل ایشان نداریم.

و عرض کردیم مرحوم صدوق روایات حمید بن زیاد را کم دارد خیلی شاید نداشته باشد در ذهنم نیست .

یکی از حضار : با سهل بن زیاد نسبت دارد یا اینکه ؟

آیت الله مددی : نه هیچ نسبتی ندارد سهل بن زیاد برای ری است تهرانی است ایشان برای کوفه است . بله ایشان واقفی هستندخط غلو نیست، البته واقفی ها یک نوع ارتباطی با خط غلو دارند اما ایشان اتهام وقف دارد ایشان جزو اتهام غلو ندارد و عرض کردیم مرحوم شیخ طوسی به خلاف صدوق روایات حمید را دارد و روایات حمید را هم دو جور دارد یک مقدار آنهایی که کافی دارد ایشان دارد کافی زیاد دارد نسبتا عرض کردیم مرحوم کلینی مشایخشان عمده‌اش برای همین قم است مشایخ ایشان حالا بعضی‌ها هم در ری بودند . اما ایشان مشایخ عراق هم دارد یکی همین حمید بن زیاد است، از مشهورترین مشایخی که کلینی در عراق دارد همین حمید بن زیاد است ایشان اهل کوفه بوده در خواب می‌بیند که مثلا باید در کربلا فوت ‌کند بعد منتقل می‌شود به کربلا و در همآنجاهم فوت می‌کند و الا اساسا اهل کوفه است حمید بن زیاد . فقیه واقفیه است بعد از ایشان در شان ایشان کسی را نمی‌شناسیم یعنی سیصد و ده می‌شود گفت انتهاء قدرت علمی واقفیه به ایشان است .

پس مرحوم شیخ طوسی هم مستقیم از ، یعنی از کتاب حمید یا به واسطه نقل می‌کند و هم از طریق کلینی از دو راه نقل می‌کند.

عن ابن سماعة ایشان هم واقفی است و نجاشی دارد کان یعاند فی الوقف ، عرض کردیم اصطلاح یعاند فی الوقف در آن زمان این بود عده‌ای از واقفیه بلا نسبت ، سخت هم هست نسبت به حضرت رضا اهانت می‌کردند ، ائمه‌ی حضرت رضا و بعد ، عده‌ایشان گفتند نه اینها آدم‌های خوبی هستند مشتبه شدند خیال کردند موسی بن جعفر فوت کرده زنده است عده‌ایشان اینها ملایم‌هایشان بودند آن ها تندهایشان بودند . متاسفانه حسن بن محمد بن سماعة کوفی است و از آن تندهای واقفیه است.

عن ابن جبله، عبدالله بن جبله ایشان هم از واقفی‌هاست ، یعنی بعبارة اخری این حدیث از میراث واقفیه است . عرض کردیم گاهی کتاب اینقدر مشهور بود که خطوط مختلف شیعه نقل می‌کردند هم مثلا فطحی‌ها هم واقفی‌ها هم امامی‌ها حتی غلو ، البته ایشان دارند نحوه حالا نمی‌دارم نحوه ، مشکل صاحب وسائل نحوه‌ی او را نمی‌دانم.

اگر این جور باشد این نسخه‌ی واقفی هم همان اولش را دارد هی علیه حرام اگر نحو ایشان درست باشد چون مراجعه نکردم، این هی علیه حرام این همین مقدار ، پس این نسخه نسخه‌ی واقفی‌هاست که مرحوم شیخ طوسی منفردا نقل کرده از طریق بزوفری این هم ابن جبلة این هم طریق هشتم.

وباسناده عن الحسین بن سعید عن الحسن این همان تکرار اسناد آن جاست دیگر سند جدید نیست، قال وزاد وهی ابنته ، این دارد این زیادی را دارد خواندیم ما و عنه عن صفوان ، این سند هم گذشت . مثله وزاد ثم قراء هذه الآیة وربائبکم .

پس معلوم شد مجموعا در جواب امام سه نسخه وجود دارد از همین روایت کتاب واحد یکی فقط هی علیه حرام دارد یکی اضافه دارد و هی ابنته والحرة والمملوکة فی هذا سواء یکی هم آیه را هم اضافه کرده

یکی از حضار : کان یاتیها را نداشتیم

آیت الله مددی : اینجا یاتیها را نوشته بله فی بعض الطرق ترک فی بعض الطریق قوله و کان یاتیها ایشان این جور نوشته در چاپ مرحوم آقای ربانی .

بعد یک راه دیگر اینجا حدود هشت تا نسخه شد اینجا مرحوم آقای ربانی ورواه العیاشی فی تفسیره اگر تفسیر عیاشی را هم سند آخری حساب بکنیم می‌شود نه تا ، معلوم شد سر اهتمام اصحاب چیست ؟ سر اهتمام اصحاب به این بوده که مثلا انسان ابتداءا تصور می‌کند خلاف ظاهر است این وقتی به دنیا آمد یعنی این دیگر اصلا بر مساله‌ی مشتق به هیچ نحوی مبتنی نیست . خوب دقت کردید ؟ به هیچ نحوی به آن مساله ، چون بنت الزوجه نیست دیگر در وقتی که زوجه بود بنت نداشت حالا که بنت دارد زوجه‌ی آن آقا نیست این به هیچ نحوی بنت الزوجة نیست.

پس این مساله‌ای را که الان مطرح کردند که این مساله مبتنی می‌شود بر مساله مشتق خلاف ظاهر است و من تعجب می‌کنم از آقایان شاید حتما ذیل آیه را ندیدند احتمالا ذیل آیه را ملاحظه نکردند اولا وقتی امام تمسک می‌کند به آیه‌ی مبارکه و در کتاب صفوان آمده که بسیار کتاب معتبری است یعنی مشکل ندارد احتمالا تقطیع شده حدیث بعید است بتوانیم بگوییم اضافه کردند نستجیر بالله مثلا مدرج باشد کلام راوی باشد، ظاهرا تقطیع شده است .

به هر حال چون نسخه‌ای که از صفوان هم داریم نسخه‌ی فوق العاده صحیحی است قابل اعتماد است در نسخه‌ی صفوان آمده است. آن وقت آقایان توجه نکردند این مساله را خواستند مثلا مبتنی بر مشتق بکنند . اولا اینکه ابتناء بر مشتق ندارد لکن بعد گفتند چون زوجه بنت الزوجه به اصطلاح بنت الزوجه به عنوان ربیبه و اینها بنت الزوجه است زوجه چون مشتق نیست ولکن ملحق است لکن توجه نشده که در اینجا امام تمسک به آیه‌ای کرده که ربیبه درش هست ربیبه قطعا مشتق است نه اینکه احتمالا . ربائب جمع ربیبه، ربیبه یعنی تربیت شده‌ی انسان . دختری را که انسان بزرگش کرده تربیتش کرده است.

پس ربیبه خودش مشتق است مسلما ، نمی‌خواهد دیگر دنبال بحث مشتق اصولی بگردیم و مع ذلک امام می‌فرمایند این ربیبه است. این خیلی عجیب است . پس باید نکته را عوض کرد فهم را عوض کرد اضف الی ذلک عرض کردیم یک نکته‌ی دیگری هست وربائبکم اللآتی فی حجورکم من نسائکم ، کلمه‌ی نساء آمده نسائکم اینکه مسلم جامد است به قول صاحب جواهر می‌گوید جزو جوامد است راست می‌گوید این که درش شبهه‌ی مشتق نیست نسائکم .

و این اگر باشد خوب معلوم است در لغت عرب نساء را به جاریه و کنیز نمی‌گفتند به زوجه می‌گفتند. دقت کردید ؟ روشن شد چه می‌خواهم بگویم یا روشن نشد، یعنی آن روایاتی که می‌گوید این آیه‌ی مبارکه ربیبه مربوط به زن است مربوط به کنیز نیست ببینید چون فقط ربیبه نیست من نسائکم اللاتی دختلم، نسائکم و لذا دیروز عده‌ای از روایات را خواندیم که حره با مملوکه فرق می‌کند، این حره با مملوکه فرق می‌کند، این نکته‌اش کلمه‌ی نسائکم است یعنی اگر دختر ، دختر کنیز انسان باشد این نسائکم نیست جاریه که نسائکم نیست .

آن وقت در این روایت در بیشتر نسخش این بود والحرة والمملوکة فی هذا سواء خوب دقت کنید پس مشکل فقط سر ربیبه نیست، نمی‌دانم روشن شد چه می‌خواهم بگویم ؟ سر کلمه‌ی نسائکم هم هست، پس معلوم می‌شود امام می‌خواهند یک جوری تفسیر کنند آیه را که هم بر این دختر ، دقت کنید ، ربیبه صدق می‌کند و هم بر جاریه نسائکم صدق می‌کند.

لذا در بعضی از روایات بود که حره با مملوکه فرق می‌کند سرش روشن شد آن که می‌گوید فرق می‌کند چون می‌گوید در ظاهر آیه‌ی مبارکه ، یعنی اگر کنیز انسان دختری داشت آن دختر بر انسان حرام نیست چرا چون من نسائکم اللاتی دختلم بهن این نساء نیست که نمی‌دانم توجه می‌کنید، پس اشکال فقط سر کلمه یا حالا بحث مشتق نیست.

پس روشن شد چه می‌خواهم بگویم ؟ بعد در این قسمت امام تصریح دارد والحرة والمملوکة فی هذا سواء ، معلوم می‌شود کلمه‌ی مراد از نساء هر زنی باشد که با انسان این رابطه داشته باشد دختر او حرام است ولو بعد به دنیا بیاید حتی دختر کنیز بعد به دنیا بیاید . دقت کنید .

یکی از حضار : استدلالی که از نساء می‌فرمایید در قرآن در مقابله ملکت ایمانکم ازواج است نساء در عموم هم استفاده شده است او لامستم النساء

آیت الله مددی : آن لامستم بله اما لامستم النساء ، نه نسائکم وقتی اضافه می‌شود ممکن است لامستم النساء چون اضافه نشده است. نسائکم

یکی از حضار : نسائنا ونسائکم

آیت الله مددی : ما نسائنا ونسائکم هم داریم، که حضرت زهرا باشد زن، ولکن چون هم ما در اینجا امهات نسائکم داریم آیه‌ی دیگر و من نسائکم اللاتی دختلم بهن این نسائی که دخول شده این مراد حره است مملوکه نیست و لذا دو سه تا روایت دیروز خواندم که این حکم برای حره است . به قول ایشان مساله‌ی فقهی است دیگر .

اگر کنیزی انسان خرید دختری داشت آیا این دختر بر او حرام می‌شود گفتند نه او حرام نمی‌شود، دختر حره حرام می‌شود دختر کنیز نمی‌شود چون آیه‌ی مبارکه دارد ومن نسائکم اللاتی ، در این روایت امام صراحتا می‌فرماید والحرة والمملوکة فی هذا سواء ، حالا تصادفا سواء حتی اگر وقتی کنیزی را خریدیم دختر داشت یا کنیز را خریدیم دختر نداشت بعد آزادش کردیم ازدواج کرد بعد دختر گیرش آمد دقت کنید . این هم هنوز ربائب است این هم ربائبی است که من نسائکم پس حرام است نه حرام است.

دقت کردید چه شد آیه ، اصلا سوال فرض سوال در جاریه است اصلا در حره را سوال نکرده است اما بعد می‌فرماید والحرة والملوکة فی هذا سواء نمی‌دانم دقت کردید چون مطلب کمی غیر از اینکه حالا معارض داشت با آن روایتی که از ابی جعفر دیروز خواندیم که می‌فرمود حره غیر از مملوکه است اینجا دو نکته‌اش خلاف قاعده است یکی اینکه ربیبه بعد شد بعد ازدواج کرد یکی اینکه اصلا جاریه بود حره نبود . یعنی دقت کردید چه می‌خواهم بگویم الان نزدیک هشت تا نه تا طریق ما برای این کتاب علاء نقل کردیم اهتمام اصحاب به این نقل معلوم شد چرا ؟ چون حس کردند مطلب خلاف قاعده است لذا به طرق متعدد نقل کردند که بشود تقریبا حدیث باید گفت تقریبا متواتر می‌شود مستفیض که هست مسلم یعنی از مصدر واحد افراد زیادی طرق زیادی نقل کردند و خود آنها مثلا کتاب صفوان جزو کتاب‌های بسیار مهم است جزو کتبی که اصحاب ما در حدیث اگر وقت ما چون مناسب با بحث حدیث نیست مراجعه بشود به ترجمه‌ی صفوان در مثل کتاب نجاشی یعنی یکی از مصادر بسیار مهم ما کتاب صفوان است.

در کتاب صفوان موجود بوده در کتاب حسین بن سعید موجود بوده در کتاب حسن بن محبوب موجود بوده یعنی مصادر زیاد و اضافه‌ی بر آن روات اجلاء یعنی حدیث صحیح اعلائی است به اصطلاح ، و الان که حساب کردیم حدود هشت تا نه طریق به این کتاب متفاوت هم نقل کردند . یعنی می‌خواستند بگویند که این مطلب از اهلبیت ثابت است این تفسیر از اهلبیت قطعی و ثابت است و لذا آقای خوئی می‌گفت این اجماعی است و مسلم است و درش بحث نیست آقای خوئی که حالا خوب طبق این قواعدی که ایشان دارند که مشتق و اینها باید بگوییم اشکال دارد .

پس باید به نظر ما حدیث را مخصوصا که فرمودند انما هی اصول علم نرثها کابر عن کابر ، حدیث را یک جوری معنا بکنیم که هر دو نکته‌ی اشکالش حل بشود ، یکی ربائبکم ، اضافه‌ی بر او فی حجورکم ، حجور جمع حجر یعنی دامن است. ربائب شما که در دامن شما تربیت شدند بچه‌های آنها دختران آنها که در دامن شما، این اصلا تا وقتی که نزد این آقا بود بچه نداشت کلا رفت جای دیگر ازدواج کرد از آن شوهر دختر دارد آن دختر هیچ وقت در دامن من نبوده است. ربیبه‌ی من نبوده است. دقت می‌فرمایید مادر این کنیز بوده این هیچ وقت نسائکم نبوده است. مع ذلک امام می‌فرمایند حکم شامل می‌شود و عجیب تطبیق آیه است این خیلی عجیب است و شاید اینکه در بعضی از نسخ تطبیق آیه نبوده مشکل بوده حذف کردند تقطیعش کردند لکن چون نسخه‌ی صفوان نسخه‌ی صحیح است ایشان کامل آورده است.

سه تا نسخه الان ما خیلی عجیب است البته این نسخه‌های این جور ما در روایاتمان کم داریم حالا من اینجا مانور دارم می‌دهم اما این را ما در هر جایی شما توقع نداشته باشید که یک کتاب واحدی باشد معروف باشد عرض کردم این کتاب این قدر معروف است الان قطعه‌ای از آن هم موجود است یک کتابی هست به نام اصول ستة عشر چاپ شده شانزده تا اصل در اختیار حاجی نوری بوده چاپ شده یکی‌اش هم کتاب علاء است یعنی اینقدر این کتاب علاء شهرت داشته هنوز قطعاتش هم به ما رسیده یعنی در زمان ما به ما رسیده است. دقت می‌فرمایید ؟

از نسخ متعدد این کتاب نقل کردند و سرش هم معلوم شد چرا این قدر اهتمام به این نقل شده چون دو سه جهت داشته حدیث خلاف قواعد است یکی اینکه این ربیبه‌ی من نیست این دختر از شوهر دومش است به من ربطی ندارد در حجور من نیست من نسائکم نیست این کنیز من بوده مادر این کنیز من بوده است دقت کردید ؟

امام تمام این موارد را می‌فرمایند آیه برش صدق می‌کند، یعنی چه ؟ چه می‌فهمید از این حدیث ، یعنی معلوم می‌شود اعتبار در این باب این است که اگر زنی به حساب مورد دخول قرار گرفت دختری از او هر وقت به دنیا بیاید چه سابقا بوده چه لاحقا بوده آن دختر ربیبه است ولو در دامن انسان بزرگ نشده است خوب دقت کردید ؟

یکی از حضار : یعنی فی حجورکم وارد مورد غالب بوده است

آیت الله مددی : ها آن که در حجورکم کلا مورد غالب است چه حالا این مورد باشد یا نباشد .

یعنی غیر از این معنا ندارد حدیث به نظر من غیر از این معنا ندارد.

یکی از حضار : استاد این با این که نساء عام است از جاریه و زن حره باشد موافق است دیگر

آیت الله مددی : خوب لذا ما هم می‌خواهیم بگوییم نسائکم عام است.

یکی از حضار : منظور از زن به معنای زنیت است .

آیت الله مددی : اصلا معلوم می‌شود مراد از نسائکم نه خصوص جاریه ملک باشد و لذا ان شاء الله می‌خوانیم حتی اگر به زنی زنا کرد دخترش بر او حرام می‌شود با اینکه عنوان نسائکم دیگر قطعا بر او صدق نمی‌کند . آن وقت از این نتیجه گرفته می‌شود که اصلا ولذا ببینید چقدر فروع در اینجا تصور می‌شود مثلا دخول شده به یک زنی شبهتا ، البته ظاهر عبارت جواهر این است که دختری که بعد از او به دنیا می‌آید حرام نیست لکن ظاهر این شبهه را الان در روایات نداریم با زنی مثلا دخول کرد شبهتا بعد فهمید خوب آن زن عده دارد و مهر دارد و الی آخره خوب جدا شد بعد آن زن بچه هم نیاورد فقط دخول شد ، بعد ازدواج کرد با یک مردی دختری آورد قاعدتا آن دختر هم حرام است. دقت کردید چه می‌خواهم بگویم چون دخول شده است. پس این دیگر ربطی

یکی از حضار : ربائبکم را چطور حل می‌کنید ؟

آیت الله مددی : خوب ربیبه به این معنا یعنی اگر به زنی دخول کرد یعنی امام می‌فرمایند مراد جدی آیه این است به زنی دخول شد به هر نحول دخول شد هر دختری که از آن زن متولد شده یا می‌شود این می‌شود ربیبه

یکی از حضار : حره و مملوکه که تصریح شده یکی نیست اینجا الان می‌گوید یکی است این چطور حل می‌شود ؟

آیت الله مددی : بله آن روایت معارض هم داشت و روشن هم نبود، این روایت صحیح است خوب خیلی صحیح است.

یکی از حضار : یعنی آن را کنار می‌گذارید ؟

آیت الله مددی : بله رزین، الان آن رزین بیاع الانماط دو تا دارد یکی دارد سواء یکی دارد لیس بسواء آن اصلا روایتش مشکل دارد و این ببینید چقدر مصادر اصحاب خواندم برای شما چرا این تاکید را کردند چون خیلی خلاف ظاهر بود دیگر و اینها بنای اصحاب بر این بود این اصلا منهج اصحاب ماست که در تفسیر قرآن و در فهم مراد جدی آیات به اهل بیت  مراجعه می‌شود این اصلا مبانی اصحاب ماست نه فقط به اهل بیت مراجعه می‌شود منحصرا به اهل بیت مراجعه می‌شود چون عده‌ای از اهل سنت هم ممکن بود بگویند ما در اینجا آن مطلبی را که امام صادق فرموده قبول می‌کنیم نه مطلبی که فرض کنید مجاهد گفته یا مثلا ابن عباس گفته آن ها هم گاهی به اهل بیت مراجعه می‌کنند اما امتیاز ما در این است که منحصرا به اهل بیت مراجعه می‌کنیم. آن ها منحصرا مراجعه نمی‌کنند دقت می‌کنید، آن وقت این معنایش این می شود.

عده‌ای از روایات که وارد شده اذا زنی بالمرائة حرمت علیه بنتها وامها این نشان می‌دهد که اصلا نکته‌ی اساسی این قسمت است.

یکی از حضار : ربیبه می‌شود حقیقت شرعیه به این معنا

آیت الله مددی : بله یعنی ربیبه اصطلاح، مراد از ربیبه این است. و الا اینجا انصافا شما نگاه می‌کنید بحثی که هست در باره‌ی جاریه است ، این شبهه دارد که نسائکم صدق نکند و روایت هم دارد که نسائکم صدق نمی‌کند حره و مملوکه فرق می‌کند دقت کردید لکن سر نکته‌ی اصحاب روشن شد یک مطلبی که یک مقدار عجیب بوده زیاد نقل کردند تا تثبیت بشود که این مطلب ثابت است دقت کردید نکته، حدود هشت تا نه تا عرض کردم انصافا چون ما خودم دیگر سال‌ها روی حدیث کار کردم فقط مباحث کلی‌اش را نگاه نکنید انصافا ما در حدیثی که الان در اختیار داریم مثل این کم داریم زیاد نداریم که هم خلاف ظاهر آیه را معنا کرده ربیبه را معنا کرده و هم اینکه خیلی مساله‌ی حره و مملوکه را فرق نگذاشته و این قدر نسخه‌های متعدد از آن نقل شده است .

و از عجایب این است که در سه تا نسخه مجموعا از این نسخه‌ی علاء هست هی علیه حرام داریم، هی علیه حرام و هی ابنته، والحرة والمملوکة فی هذا سواء هی علیه حرام وهی ابنته والحرة والمملوکة فی هذا سواء قال الله وربائبکم اللاتی فی حجورکم سه تا متن داریم و هر سه تا متن هم صحیح است .

یکی از حضار : نسخه‌ی متعدده تضعیف نمی‌کند متن را

آیت الله مددی : کان یاتیها در جاریه باید باشد چون در ربیبه باید باشد.

یکی از حضار : نسخه‌ی صفوان نبوده

آیت الله مددی : بله نبوده در بعضی ، چون مسلم بوده ربیبه بعد از دخول به ام است.

یکی از حضار : نسخه متعدده تضعیف نمی‌کند

آیت الله مددی : نه تقطیع شده ظاهرا ، کتاب فوق العاده مشهور است و عرض کردم آقای خوئی که مناقشات می‌کنند چون دیدند این مطلب جور در نمی‌آید بنت الزوجة که حالش صدق نمی‌کند الان لذا گفتند این حکم مسلم اجماعی است ما قبول داریم فقط تصور مرحوم آقای خوئی خیال می‌کند این حکم تعبد به مورد خاص خودش است دقت کردید ؟ ما آمدیم گفتیم نه هی ابنته خیلی حرف عجیبی است هی ابنته حالا دختر آن آقاست می‌گوید نه دختر تو هم هست پانزده سال بعد از جدایی این دختر به دنیا آمده دقت می‌کنید امام می‌گوید هی ابنته و این آیه برش صدق می‌کند و ربائبکم التی فی حجورکم که اصلا این در حجر من نبوده تربیت شده‌ی من نیست .

یکی از حضار : این همان حکومت توسعه‌ی موضوع دادند ؟

آیت الله مددی : نه اصلا معلوم می‌شود که موضوع اساسی چیز دیگری بوده است. و الا ظاهر آیه هم که نسائکم است.

یکی از حضار : ربیبه‌ی عرفی نیست این ربیبه‌ی جزائی است

آیت الله مددی : می‌گویم تفسیر آیه است یعنی امام می‌خواهند بگویند بعبارة اخری عرض کردم این یک اصطلاحی بوده ظاهر آیه یک چیز است امام می‌خواهند توسعه بدهند این توسعه را اصطلاحا سنت می‌گفتند یعنی ظاهر آیه این است که ربیبه باشد امام می‌خواهند بگویند نه در سنت رسول الله به هر زنی که دخول شد هر دختری که از او به دنیا بیاید یا به دنیا بعد بیاید یا قبل آمد آن هم حرام می‌شود. اعتبار دقت کردید چه می‌خواهم ، حالا من بقیه‌ی احکامش را هم می‌خوانم ، بقیه‌ی روایت را هم می‌خوانم .

تا اینجا اصل این مطلب حالا عکس این مطلب اگر شد این هم همینطور است من الان طرح موضوع بکنم در اینجا فرض بر این بود که به اصطلاح این مادر این زن بود و این مادر بعد این ربیبه را به دنیا آورد آیا این ربیبه می‌شود زوجه بشود یا نه آیا عکس این چطور اگر زوجه بود و بعد یکی مادرش شد خوب دقت کنید، اینجا اول مادر است بعد می‌خواهد زوجه بشود حالا شاید تعجب بکنید چطور می‌شود زوجه باشد بعد مادرش بشود اینجا کجا می‌آید باب رضاع می‌آید .

یعنی تا حالا مادرش نبود با رضاع مادرش شد ، عکس این، فرض کنید دختر کوچک همین فرضی که آقایان کردند دختر شش ماهه‌ای را گرفت عقد کرد و این را طلاق داد این دختر را طلاق داد و دیگر زوجه‌اش نیست ، دختر کوچکی را گرفت ازدواج کرد طلاق داد بعد یک زنی این دختر را شیر داد ، بعد از زوجیت مادرش شد به رضاع مادرش شد ، یعنی الان آن زن اگر فرض کنیم مثلا آن زن سابقا دخول شده چون ربیبه درش دخول شده ببخشید معذرت می‌خواهم دخول هم نمی‌خواهم ام الزوجه آیا بعد مرد می‌تواند مادر آن را بگیرد یا نه ؟ دقت کردید ؟

اینجا تمسک به ربائبکم نیست، تمسک به امهات نسائکم است آن آیه‌ی مبارکه است .

یکی از حضار : اینجا بحث مشتق می‌آید .

آیت الله مددی : امهات اصلا جامد است، زوجه کاری به زوجه ندارد . آیا امهات نسائکم صدق می‌کند یا نه ،

یکی از حضار : خوب الان که طلاق گرفته زوجه‌اش نیست

آیت الله مددی : زوجه‌اش نیست اما ذات زن حساب شده است . یعنی اگر اعتبار را به این بدانیم که اگر اصلا ذاتا این زن به اصطلاح مادر این زن خود عنوان مادر ، مادر را می‌خواهد زوجه باشد یا نباشد، مثل اینکه آنجا دختر او می‌خواهد زوجه باشد یا نباشد این دقیقا عکس این است . البته چون عکسش است این تمسک به آیه‌ی امهات نسائکم می‌شود. تا حالا مادر ، روشن شد ؟ مادرش نبود بعد مادرش شد ، حالا شاید تعجب بکنید که نمی‌شود بعد این مساله‌ی رضاع است .

یکی از حضار : مدخول بها نیست

آیت الله مددی : نه در باب امهات النساء دخول نمی‌خواهد دقت کردید ؟ در باب امهات النساء دیگر دخول نمی‌خواهد در ربیبه دخول می‌خواهد روشن شد ؟ آیا این زن را می‌تواند بگیرد یا نه ،

یکی از حضار : روایت داریم ؟

آیت الله مددی : نداریم نه .

یکی از حضار : استاد روایت نداریم یک چنین چیزی که برداشت می‌فرماییدچون این اگر سنت بود آن قبلی را خوب می‌پذیریم اینجا که دیگر سنت نداریم

آیت الله مددی : نه می‌خواهیم اینطور بفهمیم که از این و بعد روایت دیگر از مجموعه‌ی روایات این در می‌آید که در این عناوین لازم نیست فعلیت باشد . همان ذات زن لحاظ می‌شود . آن وقت این نکته‌اش چه می‌شود نکته‌ی فنی‌اش این نیست نکته‌ی فنی‌اش این است که آیا ادله‌ی رضاع این مقدار را هم اثبات می‌کند، ادله‌ی رضاع ، لذا اگر دقت کنید من اول بحث گفتم این مباحث مبتنی است بر دو نکته یکی باب مصاهره یکی باب رضاع به مشتق مبتنی نیست ، می‌خواستیم این را بگوییم این را اصطلاحا الان در کتب فقهی ما می‌گویند عموم المنزلة ، این عموم المنزلة یعنی این ، آن دلیلی که می‌گوید رضاع به منزله‌ی نسب است ، عموم دارد منزله یعنی تنزیل ، الرضاع لحمة کلحمة النسب البته این روایت را نداریم ولاء لحمة ، حالا من چون در لسان فقهاء مشهور شده الرضاع لحمة کلحمة ... لحمة به معنای التحام جوش دادن به اصطلاح در لغت عرب لحم یعنی گوشت وقتی که یک زخم بسته می‌شود که گوشت یکنواخت می‌شود آن را می‌گویند التحام زخم به اصطلاح ملتحم شد لحم به حساب لحم یک نواخت شد ، لحمة یعنی ارتباطی ایجاد می‌کند مثل نسب، آیا این عموم منزله دارد یا نه عموم تنزیل این در تمام ، خوب دقت کنید در تمام آثار به منزله‌ی مادر است در تمام آثار این اسمش عموم المنزلة است.

یکی از حضار : اگر روی ذات زن رفته باشد

آیت الله مددی : بله همین است .

پس تا اینجا می‌خواستیم این نکته را بعد شروع کردیم آخر بحث فعلا یک دو دقیقه هم گذشت آقایان ببخشید نکته این است که آیا این مساله روی مشتق مبنی است که مرحوم فخر المحققین آورده و بعد آقایان بعدی آوردند یا اصلا این مساله روی مشتق مبنی نیست ، مبنی است روی باب مصاهره وهو بالرضاع ،

یکی از حضار : خوب آنجادخول بوده اینجا که اصلا بحثش نیست، می‌خواهم بگویم ذات آنجااگر

آیت الله مددی : اگر ذات باشد دیگر ، در اینجا هم ذات او در نظر گرفته شده است. یعنی بعبارة اخری هر زنی که زوجه شد ذات این زن این جوری است کسی مادرش شد او ام الزوجه است .

یکی از حضار : نه در ربیبه فرمودید که اگر دخول نباشد که حرمت ندارد ربیبه پس عهد نیست دیگر اینجا هم فقط عهد بوده است.

آیت الله مددی : خوب چون اینجا ربیبه نیست امهات نسائکم است . ام الزوجه است نه بنت الزوجة است.

یکی از حضار : شما می‌خواهید بگویید که ذات زن است

آیت الله مددی : اگر ذات شد اینجا هم صدق می‌کند اینجا هم امهات نسائکم صدق می‌کند چطور در آنجا نسائکم بر جاریه صدق کرد بر کنیز .

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

ارسال سوال