فهرست سخنرانی‌ها آخرین دروس دروس تصادفی دروس پربازدید

■ خارج فقه - مکاسب (۴۷)
■ خارج اصول
■ مکاسب ۸۸-۱۳۸۷ (۱۰۹)
■ تاریخ شفاهی (۳)
■ تقریرات
■ خارج فقه - حج (۲۰۶)
■ خلق عظیم (۱)
■ اصول ۱۴۰۲-۱۴۰۳ (۶۷)

خارج فقه - مکاسب » مکاسب 93-1392 » خارج فقه 93-1392 (83)

دروس خارج فقه کتاب مکاسب سال 93-1392 شمسی حضرت آیت الله استاد سید أحمد مددی

قمار را چهار قسم کرده‌اند دو صورت محل کلام است یکی با آلات قمار بدون پول باشد یکی با پول با غیر آلات قمار. یک صورت محل کلام با غیر پول و با غیر آلات قمار که خیلی محل کلام نیست.

بیشتر روی دو تا از آلات قمار بحث بوده است یکی قمار العجم و یکی قمار العرب. تا اینجا باب 23 از جامع الاحادیث در ابواب ما یکتسب و ما لا یکتسب. در این جهت قرار داده است. تا اینجا رسیدیم که بعضی از روایات خوب است. یکی حدیثی بود که سکونی عن ابی عبد الله بود نهی رسول الله عن اللعب بالشطرنج. روایت از بقیة روایات بهتر است از جهت دلالت ولی اشکالش این است که روایت سکونی است. استاد سابقاً سکونی را توثیق می‌کرد و در نوفلی اشکال می‌کرد ولی اخیراً نوفلی را هم قبول می‌کرد. مرحوم سید احمد خوانساری در جامع المدارک احتمال داده است روایت منصرف به جایی باشد که پول باشد. این مطلب روشن نیست. اولاً بحث شطرنج، خود مسأله شطرنج بوده است بحث برد و باخت نبوده است شطرنج در زمان عمر وارد دنیای اسلام شد و از عهد صحابه محل کلام شد. با وجود شواهد خارجی بحث خود شطرنج بوده است نه برد و باخت. همچنین جایی که کلمة لعب می‌آید مراد خود بازی است وگرنه از الفاظی مثل یقامر یا قومر بالشطرنج استفاده می‌شد. مشکل روایت این است که در تهذیب و استبصار و فقیه نیامده است از منفردات کلینی است. این حدیث را شاید بتوان قبول کرد.

ح6

جامع أحاديث الشيعة (للبروجردي) / ج‏22 / 432 / (23) باب تحريم اللعب بالشطرنج

- 808- 32023- (6) كافي 6/ 437: (عدّة من أصحابنا- معلّق) عن سهل عن محمّد بن عيسى عن يونس عن أبي أيّوب، تفسير العيّاشى 1/ 341: عن عبد اللّه بن جندب عمّن أخبره عن أبي عبد اللّه عليه السلام قال: الشطْرَنْج‏ ميسر و النرد ميسر.

محمدبن عیسی بن عبید یقطینی پسربرادر علی بن یقطین است. یقطین از دعات معروف بنی عباس بوده است که عمرش را در این راه گذاشت. عجیب است که برخی گفته‌اند یقطین شیعه بوده است. عده‌ای از بچه‌‌هایش شیعه بودند یکی عبید بن یقطین است یکی یعقوب بن یقطین را هم گفته‌اند. علی بن یقطین را هم دستگاه بنی عباس بعد از موسی بن جعفر شهید کردند. محمد بن عیسی از اجلای اصحاب است از یونس نقل می‌کند. هم محمد بن عیسی به ایران آمده است هم سهل بن زیاد به عراق رفته است. یک مشکل روایت، محمد بن عیسی عن یونس است، یک مشکل هم بر سر نسخة سهل است. یکی از آثار که محل کلام شدید بوده است و یکی از نقاط افتراق قم و بغداد یکی سر یونس بوده است که قمی‌ها بر خلاف بغدادی‌ها یه یونس اعتماد نداشتند، یکی هم سر کتاب‌های یونس بوده است، یکی هم سر خود سهل بوده است که متساهل در حدیث بوده است.

آخر حدیث هم ارسال دارد. این حدیث اضافه بر کلینی در تفسیر عیاشی هم آمده است. تعداد معدودی از روایات کتاب سند کامل دارد به طور کلی اسانید کتاب عیاشی محذوف است. چون کلینی هم از این نسخة یونس نقل کرده است به احتمال قوی عیاشی هم این نسخه در اختیارش بوده است.

ح7

جامع أحاديث الشيعة (للبروجردي) ؛ ج‏22 ؛ ص432

- 809- 32024- (7) تفسير العيّاشيّ 341: إسماعيل الجعفى عن أبي جعفر عليه السلام قال: الشطرنج و النرد ميسر.

عیاشی با این که در سمرقند یعنی آخرین منطقه شیعه‌نشین در دنیای آنروز بوده است و در ابتدا سنی بوده است و شیعه شده است همة پول ارثش را صرف خرید کتب کرده است یکی از عجایبش این است روایاتی دارد که بزرگان ما در این طرف قم یا در خراسان نداشته‌اند. مثلاً این روایت اسماعیل جعفی را در جای دیگر ندارد ما روایات زیادی در تفسیر عیاشی داریم که پیش اصحاب ما نیست. ایشان یک دایرة المعارفی است در حدیث اهل بیت ع. احتمالاً اسماعیل جعفی اوایل حیات امام صادق ع را هم درک کرده است.

ح8

جامع أحاديث الشيعة (للبروجردي) ؛ ج‏22 ؛ ص432

- 810- 32025- (8) جامع الأخبار 431: روى عبد اللّه بن مسعود: انّ رسول اللَّه صلّى اللّه عليه و آله مرّ بقوم يلعبون بالشطرنج قال ما هذه التّماثيل الّتى أنتم لها عاكفون. العوالى 243: و انّه صلّى اللّه عليه و آله مرّ بقوم (و ذكر مثله).

صاحب جامع الاخبار قمی و مرد ملایی است لکن به مثل دقت شیخ صدوق نیست چند کتاب دارد المسلسلات، جامع الاخبار. در کتب اهل سنت این قصه هست لکن به امیر المؤمنین ع منسوب است. هر دو کتاب مرسل است عوالی فوق العاده ضعیف است.

جامع أحاديث الشيعة (للبروجردي) ؛ ج‏22 ؛ ص432

- 811- 32026- (9) مستدرك 13/ 223: الشيخ أبو الفتوح في تفسيره عن أمير المؤمنين عليه السلام: انّه مرّ بقوم يلعبون بالشِّطرنج فقال ما هذِه التّماثيل الّتى أنْتم لَها عاكِفُونَ واخذ قدراً من التراب و طرحه فيه، قال الشيخ يقول الذين يتعاطون لعب الشطرنج انّه كلّما بسط نطعه وجد فيه شيئاً من التراب.

نطع: صفحة شطرنج. این حدیث شواهد دارد. شیخ ابوالفتوح قائل به حجیت خبر واحد نیست. لذا بعضی فکر می‌کنند که اگر ایشان خبر را بیاورد ارزش خاصی دارد، ولی به حسب ظواهر پذیرفتن این مطلب مشکل است. ایشان احادیث اهل سنت را زیاد می‌آورد.

جامع أحاديث الشيعة (للبروجردي)، ج‏22، ص: 434

- 812- 32027- (10) مستدرك 13/ 223: القطب الراونديّ في لبّ اللّباب عن النبيّ صلّى اللّه عليه و آله انّه قال: ملعون من جرّ اللّعب بالإستريق يعنى الشطرنج.

لب اللباب از مصادر عامه جمع کرده است. استریق تعبیرش بعید است در زمان رسول خدا ص بوده باشد.

جامع أحاديث الشيعة (للبروجردي) ؛ ج‏22 ؛ ص434

- 813- 32028- (11) كافى 6/ 437: عليّ بن إبراهيم عن هارون بن مسلم عن مسعدة بن زياد عن أبي عبد اللّه عليه السلام: انّه سئل عن الشطرنج فقال دعوا المجوسيّة لأهلها لعنها اللَّه.

شطرنج هندی است مجوسی هم نیست. این حدیث را به حسب مباحث رجالی فعلی معتبر می‌دانند. مسعدة بن زیاد (چهار تا مسعده داریم از این چهار تا نجاشی این مسعده را توثیق کرده است لکن انصافاً خیلی ابهام دارد. ابهام‌هایی که در اینجا دارد یکی هارون بن مسلم است که نجاشی وی را توثیق می‌کند اما یک مشکلات تاریخی دارد نجاشی کتاب‌هایی را به وی نسبت می‌دهد ولی شیخ می‌گوید: له روایات. آنچه ما الآن حس می‌کنیم وی راوی کتب است. مشکل دیگر این است که گفته‌اند هارون بن مسلم سامرایی بوده است علی بن ابراهیم هم شواهدی نیست که از قم درآمده باشد و  به کوفه یا به سامرا رفته باشد، مگر این که هارون به قم رفته باشد. نجاشی می‌گوید: هارون اصلش از انبار است به سامرا رفته است شیخ خلاف این نوشته است می‌گوید: کوفی الاصل بوده است سپس به بصره رفته است و سپس به بغداد رفته و در آنجا درگذشته است. این مطالب را چطور جمع کنیم؟ احتمالاً شیخ در اینجا اشتباه کرده است. احتمال دیگر هم در هارون بن مسلم است که نجاشی می‌گوید: لقی ابامحمد و ابالحسن ع. یعنی دیده است این دو امام متأخر را، لقی یعنی لم یرو عنهما. لقی ظاهر عبارتش این است. این که شیعه باشد و در سامرا باشد و دو امام را ببیند و از آن‌ها روایت نکند، محل سؤال است. ایشان از شاگردان امام صادق ع نقل می‌کند. اگر مسعده امام صادق را درک کرده باشد حضرت موسی بن جعفر و حضرت رضا را. در تاریخ بغداد شرح نسبتا مفصلی از حال ایشان دارد او هم می‌نویسد سامرایی و نقل می‌کند در سال 240 حدثنی هارون بن مسلم که این زمان امام هادی است. تعجب است که از امام جواد یا امام رضا ع نقل نمی‌کند. در تاریخ بغداد هم عن مسعدة بن صدقه عن جعفر بن محمد نقل می‌کند عجیب است که با یک واسطه از امام صادق ع نقل می‌کند از ائمة دیگر نقل نمی‌کند. خطیب بغدادی طعن در مذهب وی هم نمی‌کند. خطیب بغدادی و ذهبی اگر طعن در مذهب شخص نکرند معمولاً سنی هستند. من هم خودم متحیرم که ایشان شیعه است یا سنی، طبق عبارت خطیب باید سنی باشد. مسعده را هم گفته‌اند سنی است. رابطة این فرد با مثل علی بن ابراهیم هم مشکل دارد. در کتب ما از این حدیث به صحیحه تعبیر کرده‌اند لکن مشکلات تاریخی دارد. یک مشکلش هم این است که در عده‌ای از روایات کافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن هارون است در برخی علی بن ابراهیم عن هارون. اگر عن ابیه باشد مقداری اهون است چون پدر علی بن ابراهیم در کوفه بوده است. این یکی از جاهایی است که در کتاب کافی اشکال دارد. در محمد بن عیسی هم این مطلب هست اکثر مطلق است: علی بن ابراهیم عن محمد بن عیسی، مواردی هم داریم علی بن ابراهیم عن ابیه عن محمد بن عیسی. طبق قواعد ظاهراً علی بن ابراهیم خود محمد عیسی را دیده است ولی اینجا به نظرم عن ابیه عن هارون بن مسلم باید باشد. هم هارون، و هم مسعده، عده‌ای اشکال دارد. ظاهر متن هم مطلق است.

مرحوم نجاشی نوشته است مسعدة بن زیاد عبدی، مسعدة بن صدقه ربَعی، در روایات عکس این است ربعی در رجال، عبدی در روایات است و عبدی، ربعی است. تستری نوشته است وَهَم النجاشی. مطلب به این واضحی نمی‌شود گفت نجاشی روایات را ندیده است نجاشی واقعاً مرد ملایی است چه در بخش‌های رجالی و چه در بخش‌های فهرستی. چطور شده است نجاشی چنین اشتباهی را مرتکب شود. یک جای کار گیر دارد یا ما اشتباه کرده‌ایم یا نجاشی.

جواب: اولاً فهارس اصحاب بر اساس روایات نوشته نشده است، نجاشی در فهرستی که در اختیارش بوده آنطور بوده است و ایشان همانطور نقل کرده است. بعد هم احتمال دارد در فهرست شیخ و نجاشی هر دو روی نسخة عبد الله بن جعفر حمیری رفته‌اند شاید منشأ اشکال آن آقایان باشند نه نجاشی.

در کتاب انساب سمعانی نسبت عبدی را به عبد القیس می‌نویسد. شیخ طوسی به جای عبدی نوشته است عبسی. هیچ کس عبسی را ندارد صحیحش این است که این‌ها هر دو یکی هستند چون عبدی نسبت است به عبدالقیس از عشایر معروف بصره بودند. اهل بصره بوده است. عبدالقیس به ربیعة بن نزار برمی‌گردد بعضی وقت‌ها به این‌ها عبدی می‌گفتند به اعتبار عبدالقیس و گاهی رَبَعی می‌گفتند به اعتبار ربیعة بن نزار. عبسی هم در کلام شیخ در رجال درست نیست عبقسی باید باشد در اسماء مرکب می‌شود به یک جزئش نسبت داد یا به هر دو جزئش؛ عبشهی عبد الشمس، عبقسی، منسوب به عبدقیس است. در احادیث ما هر دو آمده است مسعدة بن زیاد و مسعدة بن صدقه هر دو از یک عشیره هستند. نسب هر دو به یکی برمی‌گردد طبق قواعد هم عبدی می‌گفتند هم عبقسی هم ربعی. به حسب تعبد سند معتبر است لکن احتمالاً سقطی دارد. و احتمالاً هر دو از اهل سنت باشند هم هارون بن مسلم و هم مسعدة بن صدقه.

ارسال سوال